"غلام زارعی" واقعا پدیده جالبی است. او همین آخر هفته میتواند در یکی از بهترین سالنهای اروپا موسیقی اجرا کند و برقصد و یا اینکه نه در یکی از همین محلههای پایین دست خودمان هیشی[جشن عروسی] را با تنها یک ساز ضربی بچرخاند. هر دو قابل احترامند اما اینکه چرا او آخر هفته همین جاست به ارتباطات، بینش و خواسته های شخصی او برمیگردد. برای ادعای اولم سخن یکی از موزیسنهای برجسته ایرانی که در دنیا مطرح است را گواه میآورم که زارعی را "باب مارلی" بندرعباس نامیده و آرزو کرده روزی بر روی سن با او اجرا کند. اما اگر اغراق نباشد برخی توانایی ها که در غلام زارعی هست در هیچ بابی نیست. صدایی گیرا و توانا برای اجرای سبک های مختلف از بلوز گرفته تا زار و محلی و رقص بینظیرش. چرا از رقص غلام لذت میبریم در حالی که شاید خود ما هم بتوانیم از او بهتر برقصیم و یا کسان زیادی را بشناسیم که از او زیباتر میرقصند؟ من فکر میکنم به خاطر این است که او با تمام وجودش میرقصد. دردهایش را میرقصد.
سالها پیش عکسی از یکی از گروههای محلی گرفته بودم این عکس را ببینید.
دوست نکتهبینی میگفت: چقدر این چهرهها غمناکاند در حالی که دارند بسیاری را شاد میکنند. به چهره غلام که نگاه میکنم همان غم را میبینم. رقصاش سراسر درد است و رنج. شاید برداشت من است و نگاه شما متفاوت باشد. اما به یک بار دقیق شدن میارزد. بیابیم که چرا با رقص او ما هم غمهایمان کاسته میشود. انگار همهی ما در او میرقصیم و رقص او ترجمان دردهای ما هم هست.
غلام زارعی اصل جنس است. تنها نیاز او یک مشاور و مدیر برنامه هنری است که او را به جایگاه واقعیاش برساند.
+++
پ ن : این یادداشت با تغییرات اساسی در شماره ۴ ندای جوان به چاپ رسیده بود.
عکس غلام زارعی از: انوشیروان ملاییپور
سلام.. از اینکه میهمان دلنوشته هایتان هستم خیلی خوشحالم....
سپاس از دعوتتان
دیدن رقص غلام آدم را به یاد هرچه پاک است و سادگی میاندازد.
او با تمام سادگیش٬ اما خیلی راحت مهمان دلها میشود٬ باید بیش از این قدرش را دانست.
با «« روشنگری کنیم »» بروزم.
موفق باشید.
کاش ویدئو و یا موزیکی از این هنرمند برای دیدن یا شنیدن قرار میدادید ....
به شدت موافقم
این آدم داره هرز میره
با آخر هفته هایی که هر چند ماه یه بار به قول تو بره تو یه هیشی سرکنگی بریزه ملت براش سوت بزنن
غلام زارعی هنرمندی اصیل و سرزنده است او و بسیاری از هنرمندان خطه جنوب ایران مانند نخل هستند که در همه فصل ها ی سال گرما و سرما و طوفان را تحمل میکنند اما میوه شیرین میدهند و همیشه سبز و خندان هستند، مانند نخل از بی آبی گله نمیکنند و همیشه پرنشاط مردم شاد میکنند.
توصیف جالبی بود
ممنون
ای که متن تغییر کرده بود شاید مثل فیلم خانه روی آب فرمان آراست که 20 دقیقه اش رو حذف کردن ! بعدش در جواب گفتن حالا فیلم گویا تر از قبل شده ... قسمت متن تو همن همین بوده دوست عزیز!!!
درود سیاورشن گرامی
ان چه که باید گفت به نحو احسن گفتید عزیز یعنی حرف دل باز ماندگان تیره با کمبر با حبیب نصره دوستک ووو.و همچنین
زنده یاد بختو بزرگ بوشهر .
به قول سعید شنبه زاده که خود نخلیست از تبار حلیلی و خنیزی خاک خشک و مسموم شدیه عمدی جنوب بستر هزاران فسیل است.
فسیل= نخل جوان واژه بندری کدیم
سلام
ممنون از مطلب ارزشمندتان در مورد جناب آقای غلام زارعی.
طوال بزن
و بیت بگو
چمکم می اید
با درود.
««لحظه ها را در یابیم»» را مطالعه کنید.
از دوستان عزیز تقاضا دارم موقعیت کنونی را بیشتر مورد توجه قرار داده و نسبت به ملتمان تعهدی برای خود در نظر داشته باشیم٬ تعهد ما در مرحله کنونی میتواند این باشد:
سیاست استقبال از جنگ از جانب حکومت را افشا کرده٬ از شعر٬ موسیقی٫ عکس٬ نوشته و هر چیز دیگری که در اختیار داریم میتوانیم در این کارزار از آنها استفاده کنیم.
باز چاپ و تکثیر نوشته ها و همچنین لینک سایتهایی که در این زمینه فعال هستند میتواند کمک کننده باشد.
هوطنانی که به هر صورت در خدمت دستگاههای حکومتی هستند٬ آینده شان را با همین ابزار به آنها یادآوری کینم . موفق و پیروز باشید.
سیاورشن مستقل به جریانی ها شد متصل
چرا ؟؟!!
سلام
با نوشته هایت موافقم
اگر سعید آرمات ، احمد کارگران ، عقیل دادی زاده در اول مرداد ماه متولد نمی شدند
به روز شدن ماهل بال پس از پنج ماه
Gholam ba digare dostan qharare dar 3-4 share Sweden barnameh ejrakonhe.
Esmeh barnameha as ek sham dar kenare darya vad Zar
Site zir ra beminit http://ashoonaseri.com/
تقدیر از استاد رضایی
نگاه متفاوت و جالبی است...