سیاورشن

فرهنگ و هنر هرمزگان

سیاورشن

فرهنگ و هنر هرمزگان

شکوه روز تئاتر در بندرعباس !

 

  جشن روز جهانی تئاتر که در روزهای 27و 28 اردیبهشت در بندرعباس برگزار شد. در روز دوم با اعتراض به سیاست‌های اداره کل فرهنگ و ارشاد هرمزگان با حضور هنرمندان تئاتر در بالای صحنه در هنگام سخنرانی مدیر کل ارشاد شکل جالبی به خود گرفت.

    

                                   سخنرانی مدیر کل ادامه دارد و حضور معترضین  بر روی سن هم همینطور!

 قرار بر این بود در این مراسم که در ادامه اردیبهشت تئاتر ایران برگزار می‌شد نمایش "اورینب، اورینب تو رو خدا تو یه چیزی بگو"  به صحنه برود که مسئولان ارشاد هرمزگان با بهانه‌های واهی از اجرای آن در آخرین لحظات جلوگیری کردند. از گروه یاد شده خواسته شد که تمام موسیقی تئاتر را حذف کنند اما ابراهیم پشت‌کوهی کارگردان نمایش عنوان کرد که موسیقی سنتی مبنای نمایش است و با حذف آن کل کار آسیب می بیند. گروه نمایش "اورینب..." در ادامه به روی صحنه آمدند و با توضیح نمایش و شرایط موجود از جماعت بی‌شماری که در سالن فرهنگ برای دیدن کار آمده بودند عذر خواهی کردند و سالن را ترک نمودند. در حمایت از گروه نمایش و در اعتراض به اعمال سلیقه شخصی مدیر کل ارشاد هرمزگان بسیاری از هنرمندان سالن را ترک نمودند. مراسم با سخنرانی و وعده‌های مدیر کل ادامه داشت که هنرمندان هرمزگان به سالن بازگشتند و در اعتراض به سیاست های غلط و حذفی مدیر کل به روی صحنه رفتند. مجید سرنی‌زاده رئیس انجمن نمایش بندرعباس با اعلام موضع هنرمندان دلیل این حرکت را بی‌حرمتی به ساحت تئاتر دانست  و  افزود: هنرمندان را باید روی صحنه باشند نه مسئولان.

    

    در حالی که سن سالن فرهنگ بندرعباس مملو از جماعت شده بود، مدیر کل به حرف‌های خود ادامه داد. این حرکت هنرمندان با تشویق شدید حاضران روبرو شد. هرگاه مدیر کل فرهنگ و ارشاد هرمزگان سعی در وارونه جلوه دادن رویدادهای گذشته داشت یکی از هنرمندان حاضر بر صحنه به او پاسخ می‌داد. در ادامه سیاوش تهمورث که به همراه حمید ابراهیمی به عنوان مهمان حضور داشت به روی صحنه آمد که با تشویق جمعیت حاضر روبرو گردید.

 

     

                                    جمعیت معترض نشسته بر روی سن و سخنرانی مدیر کل

حاضران به احترام تهمورث برخواستند و جمعیت معترض به احترام او  عقب‌تر نشستند. سیاوش تهمورث در ابتدا از حرکت هنرمندان حمایت کرد و از این که هنرمندان تئاتر بی‌واسطه و بدون واهمه حرف خود را با عمل نشان دادند ابراز خرسندی کرد و سپس در حالی که صحنه تئاتر مملو از جمعیت بود به قرائت بیانیه‌ی روز جهانی تئاتر پرداخت که با تشویق شدید حاضران روبرو گردید. وی در انتها با اعلام این که وظیفه تئاتر سرگرم سازی نیست و هنرمندان باید همیشه خط اول دفاع از کیان مرزهای ایران و آب‌های خلیج فارس باشند به سخنان خود پایان داد. چند نماینده از طرف جمعیت حاضر در روی صحنه که بر خلاف همیشه اکثریت حاضران در سالن را تشکیل می‌دادند، در حضور سیاوش تهمورث که همچنان روی صحنه در کنار هنرمندان مانده بود پشت تریبون رفتند و نظرات خود را اعلام کردند.

   

                                                       یک نفر حرفی دارد!

      مهدی عطایی دریایی رئیس انجمن نمایش استان با حمایت از هنرمندان تئاتر خواستار رفع تبعیض و توهین به اهالی تئاتر شهرستان‌ها شد و در پاسخ به اعتراض هنرمندان به عدم حضور حسین پارسایی مدیر کل مرکز هنرهای نمایش اعلام کرد با پیگیری این موضوع نتیجه را به اطلاع عموم خواهم رساند. فاطمه حسن زاده اولین نمایش‌نامه‌نویس زن هرمزگان با ستایش از زحمات ابراهیم پشت‌کوهی، او را استاد خود دانست و افزود که با راهنمایی و حمایت پشت‌کوهی بود که من توانستم به عنوان اولین نمایش‌نامه‌نویس زن بعد از انقلاب هرمزگان دست به قلم ببرم و متن‌های خود  را به صحنه بیاورم. بابک با‌فهم یکی دیگر از هنرمندان تئاتر بود که پشت تریبون قرار گرفت وی خود را یک تازه کار معرفی کرد که دو سال بیش‌تر از حضورش در تئاتر بندرعباس نمی‌گذرد اما در همین مدت کم تبعیض را با پوست و گوشت خود احساس کرده، وی ادامه داد: چرا پسر عموی من که در قم زندگی می‌کند می تواند همین امروز یک نمایش فرم و موزیکال اجرا کند اما هنرمندان هرمزگان از اجرای یک کار 15 دقیقه ای معذور باشند؟ چرا هر چه از پایتخت دورتر می‌شویم تبعیض و سخت‌گیری بیشتر می‌شود اما حمایت و توجه کم‌تر! بابک بافهم در حالی که به شدت تشویق می‌شد جایش را به صالح نماینده تئاتر رودان داد صالح عنوان کرد این حرکت ما حمایت از شخص خاصی نیست حمایت و اعتراض ما در دفاع از تئاتر مظلوم هرمزگان است، وی  ادامه داد ما دنباله‌رو هیچ کس نیستم ما صداهای مختلفی هستیم که می‌خواهیم شنیده شویم. در میان تشویق بی‌امان حاضران در جلسه سیاوش تهمورث دوباره پشت تریبون رفت و از جمعیت حاضر خواست به احترام پیشکسوتان حاضر در سالن از صحنه پایین بیایند و این اتحاد و یکدلی را بزرگترین جشن تئاتر خواند. هنرمندان تئاتر با احترام  به وی و بزرگان تئاتر هرمزگان صحنه را ترک نمودند و برنامه با تقدیر از سیاوش تهمورث و حمید ابراهیمی پایان یافت.

  گفتنی است در روز اول جشن تئاتر هرمزگان که بدون حضور مدیر کل فرهنگ و ارشاد برگزار گردید نمایش‌های "تعمیر شب" به نویسندگی ابراهیم پشت‌کوهی و کار برگزیده مقطع متوسطه پسران هرمزگان، "کمد ایرانی" به نویسندگی  امیرحسینی کار برگزیده دانش آموزان دختر هرمزگان. "فرمول ثابت" کار رضا غریب‌زاده با اجرای معلولین بندرعباس، "داستان زال و سیمرغ" به کارگردانی حسن سبحانی از میناب،  نمایش "درخت مقدس" از جزیره هرمز، اجرا گردید. همچنین پنج نمایش‌نامه نیز در برنامه نمایش‌نامه خوانی این جشن از شهرهای بندرعباس، بندرلنگه، قشم، میناب اجرا شد که مورد استقبال عموم  قرار گرفت.

                                                                                 [جمعی از اهالی تئاتر هرمزگان]

 

پ ن: این نوشته را  میل کرده بودند که در این وبلاگ نمایش داده شود، که شد. 

پ ن ۲: در همین باره

پ ن ۳:عکس‌ها از سینا امامی، تشکر از او و امیر مینابیان

پ ن ۴: لینک در بالاترین

افسانه‌ی ملمداس در حاشیه نمایشگاه کتاب تهران

   افسانه ملمداس کاری از گروه "هنر نو هرمز" به جای مجارستان روز چهارشنبه ۱۸ اردی‌بهشت در حاشیه نمایشگاه کتاب تهران اجرا شد! این اثر در قالب هنر نو و با ترکیبی از هنر نمایش، موسیقی و نقاشی شکل گرفته است که البته در این روز فقط به صورت نقاشی اجرا شـد.

  در این نقاشی و همچنین دیگر آثار این گروه ابزار نقاشی، خاک‌های رنگی جزیره هرموز هستند.

  این اثر که برای اجرا در جشنواره media wave مجارستان پذیرفته شده بود بنا بر آنچه این گروه "اهمال کاری و تنگ نظری مسولین اداره ارشاد هرمزگان" می‌نامد از این سفر باز ماند.

                             

                          

   

 

    

 

   

 

  "هنر نو هرمز" قصد دارد روایت‌ها و افسانه‌های هرمزگان[داماهی،ملمداس،مهدیسما و ...] را در یک مجموعه با عنوان "داستان خاک" به اجرا در بیاورد. ملمداس اولین اجرا از مجموعه‌ی داستان خاک است.

ملمداس موجودی افسانه‌ای است که بالاتنه‌ای پری‌گونه دارد و شب‌های مهتابی روی آب می‌آید و جاشوها و ناخداهایی که محو زیبایی‌اش می‌شوند را برای هم‌آغوشی نزد خود فرا می‌خواند. ناخدا یا جاشویی که به آب زده در آغوش ملمداس با پاهای داس مانند او قیچی می‌شود و ...

 

     

 

 

          

    

 

                          

                    

  

 

 

 

اعضای گروه هنر نو هرمز: محمد بانوج[مدیر اجرایی]، احمد کارگران[طراح ونقاش]، ابراهیم پشت‌کوهی[کارگردان نمایش]، محمد سایبانی[مدیر هنری]، بهرنگ عباس‌پور[موزیسین]، ایمان و احسان رضایی[تصویربردار]، حسن بردال[عکاس]، عبدالحسین رضوانی[عکاس]، حبیب بهادری[راوی]

 

 اجراهای بعدی این گروه در کاخ نیاوران(خردادماه) خانه هنرمندان(تیرماه) خواهدبود.

 

عکس‌ها:عبدالحسین رضوانی

 

بعد‌نوشت: روایت‌های دیگری از این افسانه را دوستان عزیزی در قسمت نظرات همین یادداشت نوشته‌اند که خواندن آنها خالی از لطف نیست.

بعد نوشت ۲: ابراهیم پشت‌کوی در این باره افزوده است:"ملمداس همتای جهی در اساتیر زرتشتی و زنی بسیار زیبا که آراسته به گوهرهای‌گرانبها بر جوانان پدیدار می‌شود و آنان را به هم‌آغوشی فرا می‌خواند. در هنگام هم‌آغوشی پاهای او چون اره‌ای قربانی را تکه‌تکه می‌کند(اساتیر ایران. جان راسل هنیلیز) در فرهنگ مردم هرمزگان این اسطوره در دریا زیست می‌کند و قربانی او جاشوها و ملوانانی هستند که مسخ این اسطوره می شود."

 

گفتگو با پویا محمودی

"ندانستن علم موسیقی

مهمترین ضعف نوازندگان جوان هرمزگانی است."

 

 

  پویا محمودی نویدبخش پویایی نسل تازه‌ای از موزیسین‌های نواندیشی ا‌ست که تعلق‌خاطرشان به موسیقی محلی و مقامی ایرانی در آثارشان مشهود است. «باراد» اولین آلبوم او سر و کاری جدی با موسیقی اهل هوای هرمزگان دارد به گونه‌ای که قطعه «شیخ‌شنگر» ـ اقتباسی از موسیقی زار ـ محبوب‌ترین اثر اوست و حتی بسیاری او را با «شیخ‌شنگر»می‌شناسند.

چندی پیش او جهت آشنایی بیشتر با موسیقی هرمزگان و کمک به جوانانی که در این راه گام برمی‌دارند برای اولین بار به بندرعباس آمده بود. گفتگویی که در ادامه می‌خوانید در همین باره و همین فضا و همین روزها انجام شده است.

 

شناخت و عدم شناخت نسبت به ادبیات چقدر بر روی کار آواز تاثیر دارد؟

در شعر کلاسیک به واسطه اینکه موسیقی و شعر منطبق هستنـد و شعر دارای یک ریتـم منظم (عروض و قافیه) می‌باشد زیاد مشکلی نداریم. ولی در شعر نو این گونه نیست، ما هنوز ملودی نداریم. ملودی که هویت ایرانی داشته باشد. اگر بخواهیم با همان تفکرات موسیقی اصیل شعر نو را به آواز بخوانیم، نتیجه خوبی نمی‌گیریم.  فرهنگ آن تحریرهای آوازی موسیقی اصیل به این نوع شعر نمی‌خورد. ادبیات ما همیشه پیش‌رو تر از بقیه‌ی هنرهای‌مان بوده و هنوز آن فاصله موسیقی ایرانی و ادبیات نوین ما بسیار زیاد است. در موسیقی جدی‌تر پاپ گاه شعر نو با ملودی‌هایی خوانده شده است که هم ملودی زیباست، هم کلمات خوب ادا می‌شوند. ولی همین ملودی‌ها هم از لحن ملودی‌های ایرانی بسیار دورند و هویت موسیقی ایرانی ندارند. بسیاری از خواننده‌های بزرگ ما با تکنیک‌های آوازی‌شان به شعر لطمه می‌زنند. هم وقتی شعر کلاسیک می‌خوانند و هم زمانی که با شعر نو طرف هستند. باید از این‌ها پرسید: تا کی موسیقی و شعر را فدای تکنیک‌های عوام پسندانه می کنیم ؟!

 

در کارهای شما نگاه ویژه‌ای به موسیقی محلی ایران هست. آیا ویژگی های این موسیقی باعث این نگاه اند یا صرف علاقه؟

هر دوی این‌ها. من یک تفکیک خیلی جدی دارم نسبت به موسیقی محلی و موسیقی سنتی یا اصیل ایرانی. از دوره ای که ردیف‌ها ثبت شده. ردیف‌های ثبت شده شامل همه موسیقی ایران نبود و هنوز هم تمام موسیقی ایران را پوشش نمی‌دهد. به عنوان مثال آواز هورۀ کردستان، موسیقی اهل هوای جنوب، آوازهای گواتی در بلوچستان در تقسیم بندی موسیقی اصیل ایرانی جایی ندارند. تنها جایی که می توان اشتراکی بین موسیقی محلی و اصیل پیدا کرد. آواز دشتی است که شامل دوبیتی خوانی، شروه، آوازهای قشقایی و... می‌باشد. هر کدام از اینها بنا بر جغرافیای‌شان تحریرهای متفاوتی دارند ولی استخوان‌بندی ملودی‌ها همان دشتی است. مردم هر چه از مرکز دورتر می‌شویم تعلق خاطرشان به موسیقی اصیل کمتر می‌شود. این برمی گردد به خود این موسیقی و تعریفی که از موسیقی مقامی داریم و محدودیت موسیقی اصیل به نقاط مرکزی. به نظر من موسیقی محلی خیلی ارزشمند است. در ذات خودش یک سیر تکاملی دارد. اما چه سود که به موسیقی محلی ایران درست پرداخته نشده است و این موسیقی دارد از بین می‌رود و یک موسیقی پاپِ بی هویت جای آن را گرفته است و بیشتر هم خواهد گرفت.

 

خود شما از نزدیک چه تجربیاتی با موسیقی محلی داشته‌اید؟

از آنجایی که عموم سازهای زهی زخمه ای ایرانی مثل رباب، دوتار خراسان، تنبور کردستان و تار و سه تار... یک نزدیکی با گیتار دارند و من از سال‌ها پیش سعی می کردم تا نغمه‌هایی از این دست را برای گیتار تنظیم کنم و به واسطه وجود هارمونی در گیتار (آکورد) یک بیان تازه‌تری در ارتباط با موسیقی ایرانی داشته باشم. البته در گیتار الکتریک من بیشتر به سراغ سازهای بادی و کششی موسیقی ایرانی رفته ام از قیچک بلوچستان تا سورنای خراسان و از کمانچه ترکمن تا جفتی هرمزگان. ولی تجربۀ عملی من با خود سازهای ایرانی با دیوان، رباب، سه تار و تنبور و بربت بوده است. در واقع این من نیستم که موسیقی محلی می‌زنم، موسیقی محلی من را می‌زند. این موسیقی مرا تحت تاثیر قرار داده است.

 

یک انتخاب مستمر در کارهای شما وجود دارند آن هم موسیقی هرمزگان دلیل این انتخاب چیست؟

در واقع علاقه من به موسیقی زار است که ریشه آفریقایی دارد و دارای ریتم‌هایی است که به ظاهر خیلی بدوی ولی به لحاظ  تئوریک پیچیده و پلی ریتمیک هستند. البته موسیقی محلی هرمزگان هم پتانسیل‌های بیشتری نسبت به دیگر موسیقی‌های محلی برای جهانی شدن دارد. به لحاظ ریتم و ملودی‌هایی که در آن جریان دارند.

 

با توجه به همین نکته ها و اینکه ریتم در موسیقی اهل هوا از ارکان مهم است، چرا در کارهای شما مثل «شیخ شنگر» و «لیوا» در آلبوم «باراد» برای اجرای ریتم از سازهای کوبه ای مربوط به همین موسیقی استفاده نشده است؟

ما در آن زمان شرایط خاصی داشتیم، گاهی مسائلی هست که تو نمی‌توانی آن گونه که می‌خواهی، کار کنی. در قطعۀ لیوا من خیلی دوست داشتم از سازهای کوبه‌ای اصلی‌اش استفاده کنم. چون در تمرین‌ها با موسی کمالی و آرش پژند مقدم (درامز) ریتم لیوا را اجرا کردیم، آرش همان ریتم چهار ضربی را با درامز اجرا کرد و موسی همان ریتم اصلی و کار خیلی زیبا شد. اما در ضبط این شرایط فراهم نشد. فرصت هم خیلی کم بود.

 

در آلبوم اخیرت [مهر] که به زودی قرار است منتشر شود. کاری از ابراهیم منصفی تنظیم کرده ای. راجع به فضای کارها و تفاوت آنها بگو.

خب من اجراهای زیادی از این قطعه شنیده بودم. اما آن ملودی ها و همچنین ملودی منصفی متاثر از ملودی‌های آمریکای لاتین است. چون آن ملودی با هویت کلی کار من همخوانی نداشت من سعی کردم برخورد دیگری با این قطعه داشته باشم. چون من شروه‌های خوبی را هم از خود ابراهیم منصفی شنیده بودم تصمیم گرفتم که با الهام از شروه، اما در قالب ریتمیک این ترانه را این گونه اجرا کنم. فضای کلی کار آفروبلوز است که باز یک تناسبی با ریشه‌های موسیقی زار دارد که از این دست در کارهای منصفی هم هست و من همان‌ها را بیشتر ترجیح می‌دهم. الهام از زار، شروه و این تلفیقی که او سال‌ها پیش انجام داده به خاطر فرهنگش و فضای زندگی‌اش.

 

البته من فکر می کنم به جز فضای زندگی یک بینش خوب هم در منصفی وجود داشت، چراکه همین فضای زندگی برای بسیاری که موسیقی کار می‌کنند وجود دارد ولی ما نتیجه‌ای نمی‌بینیم!

بله، اگر کسانی که اینجا موسیقی کار می‌کنند، موسیقی خودشان را بشناسند و برداشت درستی از فرهنگ‌شان داشته باشند خیلی فراتر از این مرز و بوم خواهند رفت. موسیقی غربی را باید یاد گرفت اما نباید در آن گم شد. در این مملکت موسیقی گوش دادن یک فخر فروشی به بقیه است. برای درک موسیقی به عنوان مثال کلاسیک، جز و یا هر نوع دیگر علاوه بر داشتن حس شنوایی احتیاج به دانستن مباحث دیگری هم هست شناخت موسیقی کلاسیک مستلزم آن است که به لحاظ تاریخی، اجتماعی و به طور کلی فرهنگی نسبت به آن شناخت داشته باشیم تا باعث درک بهتری از این موسیقی شود. باید دلیل داشته باشیم، از چه و برای چه لذت می‌بریم؟ دلیل اینکه از موسیقی خودمان هم لذت نمی‌بریم همین است. چون آن را نمی‌شناسیم.

 

هدفت از تشکیل کلاس‌های فشرده و آزاد برای نوازندگان گیتار هرمزگان چه بود؟

می خواستم کاری صورت بگیرد که بچه‌های اینجا مولفه‌های خودشان را کار کنند. من تا به حال بندر نیامده بودم. آشنایی من با موسیقی هرمزگان از طریق سهیل نفیسی و موسی کمالی و آرشیو آن‌ها بود، ولی برخورد من با موسیقی شما این کارهایی است که شنیده‌اید. می خواستم بهشان بگویم: برای شما موسیقی خودتان از همه چیز بهتر است. مطلب دیگر این است که بسیاری ادای کارهای تحقیقاتی کردن را در می‌آوردند و می گویند ما موسیقی مناطق و  روستاها را ثبت و ضبط می‌کنیم. چه نیازی به این کار هست وقتی پیش از این محمدرضا درویشی این کار را انجام داده است. این اداهای روشنفکری را کنار بگذاریم و بیایم برای موسیقی این مناطق کار کنیم. برای بهبود فرهنگ شنیداری و آموزش تلاش کنیم.

 

در این چند روز با توجه به آشنایی که نسبت به نوازندگان گیتار هرمزگان پیدا کردید مهم ترین نقطه قوت و ضعف آنها را در چه دیدید؟

نقطۀ قوت‌شان عشق به موسیقی و این که ساز می‌زنند. یک عشق بی‌واسطه به موسیقی دارند. نوازنده‌های خوبی هستند ولی مهم‌ترین ضعف‌شان عدم آگاهی نسبت به علم موسیقی است. که همه‌شان را در همین حد نگه‌داشته است. همه‌شان ساز می‌زنند، می‌خوانند، همه‌شان هم بلوز می‌زنند. حالا نسبت به مدتی که کار کرده‌اند بهتر یا ضعیف‌ترند. این کافی نیست. باید تئوری و هارمونی را بدانند. این‌ها باید ریتم دهل و کسر را بنویسند. نه اینکه فلان استاد از جایی دیگر بیاید و این کار را بکند. خود این‌ها باید این کارها را انجام دهند و نیازش هم دانستن تئوری است.

 

برنامه خودتان برای آینده موسیقایی تان چیست؟

انتشار آلبوم مهر. پس از آن کار کردن بر روی یک سری تصنیف‌هایی که دوست دارم از آدم‌های مختلف مثل بیژن مفید، حسین علیزاده، ابراهیم منصفی و... البته با نوع نگاهی که خودم دارم. به طوری که بتواند با مخاطب نسل جدید ارتباط برقرار کند، بعد از آن اجرای ملودی‌هایی فولکلور. در حال حاضر هم مشغول تنظیم  قطعاتی از ناصر منتظری با ترانه های ابراهیم منصفی هستیم. و برنامه های دیگری هم با بچه های گروه جهله خواهم داشت.

 

حضور این چند روزه در بندرعباس آیا تاثیری هم در شناخت بیشتر تو از این موسیقی داشته است؟

بله، یکی از چیزهایی که بهتر درک کردم ریتم های هرمزگان بود. حس می کنم از این به بعد بهتر می‌توانم ریتم‌ها را بزنم. چون اینجا حس‌شان کردم. اینکه شما یک فیلم از مراسم زار ببینی یا اینکه در مورد زار مطلب بخوانی و بشنوی تا اینکه بنشینی و با یک بابا زار حرف بزنی خیلی متفاوت است. هیچ کدام به جدیت این نیست که بابازار برایت بخواند، ساز بزند و... قضیۀ اهل هوا و موسیقی‌اش برای من خیلی ملموس‌تر شده است. چیز دیگری که من اینجا احساس کردم این بود که منصفی یک فولکلور برای مردم بندرعباس به ارث گذاشته است و این را هیچ وقت و هیچ جای دیگر ندیده‌ایم. اینکه رد پای ملودی‌ها کجاست مهم نیسـت، زیرا که همه چیز درون او دچار تحول شده و ترکیب شده با احساسش. میراثی که او گذاشته است یک میراث فرهنگی بزرگ است که هم به موسیقی مربوط است و هم ادبیات. به جز اهل هوا به غیر از دهل و کسر، ابرام یک فولکلور به جا گذاشته است برای مردم بندرعباس.

 

 

پ ن: این گفتگو در [شماره چهارم "کیدی" نشریه موسیقی هرمزگان] به چاپ رسیده است.