سیاورشن

فرهنگ و هنر هرمزگان

سیاورشن

فرهنگ و هنر هرمزگان

ارج نهاد ۳۷ سالگی ناصر عبداللهی در بندرعباس

 دیشب مراسم ارج نهاد ۳۷ سالگی ناصر عبداللهی با حضور جمعی از هنرمندان ، دوستان و نزدیکان ناصر در هتل خلیج فارس بندرعباس برگزار شد . مراسم بسیار شکیل و زیبا بود . جا دارد از دوستانی که بی ریا و خالصانه کوشیدند تشکر کنم .

   در بخش هایی از مراسم قطعاتی که برای ناصر ساخته بودند پخش شد . سخنرانی آقای توحدی رییس انجمن موسیقی و شعر خوانی استاد علی قویدل هم جزئی از برنامه ی دیشب بود.

  در خلال مراسم ۳۷ شمع به مناسبت ۳۷ سالگی ناصر توسط ۳۷ نفر از دوستان ، نزدیکان و دوستدارانش روشن شد .

   پرویز پرستویی هم تلفنی برای کسانی که در این مراسم شرکت داشتند حرف زد . او از اینکه نتوانسته بود در مراسم ناصر در تهران و همچنین بندرعباس شرکت کند عذرخواهی کرد و سپس گفت :" ناصر شهید راه فرهنگ و شعور است ."

 "روح ناصر شاد . من افتخار داشتم که در دو کار در خدمت این بزرگوار باشم و در تنهایی شب هایی که با هم سپری کردیم بتوانیم به هم نزدیک شویم . بعد از انقلاب خواننده های زیادی مطرح شدند ولی ناصر عبداللهی فقط خودش بود . همیشه به خود او هم می گفتم که این حسن بزرگ توست . تو مرا یاد هیچ خواننده ای نمی اندازی . ناصر آن بغض فروخورده اش بود که تبدیل به یک صدا میشد و این بغض فرو خورده فرصت نمی داد که ما به یاد کس دیگری بیفتیم . این صدا از اعماق وجود او بود . من همیشه به ناصر عبداللهی عشق ورزیده ام همیشه لذت بردم از صدای او . بخصوص که خودش هوای موسیقی را خوب می شناخت ، ساز می نواخت ساز را می شناخت . من به خود او هم این را می گفتم که از موسیقی چیزی نمی دانم ولی حس را می فهمم . او خودش بود و خودش.

  متاسفم ما در عرصه موسیقی کشور دیگر ناصر عبداللهی را نداریم . این از بد روزگار است که ما دیگر ناصر را در کنار خودمان نداریم . ای کاش ناصر عبداللهی ها  باشند ،بمانند و ما همیشه به آنها عشق بورزیم .

   درست است که ما هنرمندان دیگری هم داریم  که در این عرصه موفق هستند ولی بگذارید من بدون تعارف و صادقانه بگویم من با صدای این آدم زندگی کردم ، با صدای این آدم رها شدم با صدای این آدم مشکلات خودم را با خودم حل کردم . با صدای این ادم همه ی گره های کورم را باز کرده ام .

   این هنرمندان ساده به دست نیامده اند که اینقدر ساده از دست بروند ."

 گزارش تصویری: مهدیسمای عزیز

 

نظرات 34 + ارسال نظر
بندرجاسک شنبه 16 دی 1385 ساعت 12:26 ق.ظ http://www.jaski.mihanblog.com

سلام.باز هم مراسمی برای ناصر و بی خبری من...
چرا از قبل اعلام نمی کنید که همچنین مراسماتی میخواد اجرا بشه؟

palina شنبه 16 دی 1385 ساعت 12:41 ق.ظ http://khamoshi.blogsky.com

موسیقی
زندگیست.


روحش شاد باشد .

گل مینا شنبه 16 دی 1385 ساعت 02:25 ق.ظ http://adambarfi1.persianblog.com

واقعا خسته نباشی عجب عکسی گذاشتی از ناصر بمیرم براش :(((((((((((((((((((((((((((((((((

علی مریدی شنبه 16 دی 1385 ساعت 02:47 ق.ظ http://www.khorshidkhonom.blogfa.com

دیروز دز هتل هرمز کنسرت بود بعد از کنسرت واسه نوارازندگان شعر یمبو سئنه رو با صدای ناسر گذاشتم بعد از اینکه تموم شد همه نوازنده ها دویدند گفتند بازم بزار خیلی حال کرده بودن یعنی سوپرایز شده بودند

sepideh شنبه 16 دی 1385 ساعت 08:39 ق.ظ

ناصر جون سلام
خیلی دلم برات تنگ شده بی انصاف یه جوری بهمون اعلام کن که حالت خیلی خیلی خوبه میدونم به آرزوی دیرینه ات رسیدی خیلی دلت می خواست پرواز کنی مثل اون پرنده هایی که کنجکاوی می کنن برا پرواز کردن زودتر می خوان خودشون رو عرش برسونن. امیدوارم که حالت خوب خوب باشه ولی بدون در نبود تو خیلی غصه داریم. دوباره دلم واسه غربت چشمات تنگه دوباره این دل دیوونه واست دلتنگه

sepideh شنبه 16 دی 1385 ساعت 10:04 ق.ظ

سلام ناصر
دلم برات تنگ شده جونم می خوام ببینمت نمی تونم ............
ناصرجون خیلی دلم برات تنگ شده توروخدا تو بیداری که نمی یای حداقل تو رویا یه سر بهم بزن دلم خیلی برات شور میزنه گلم، قربونت برم

فاطمه از تهران شنبه 16 دی 1385 ساعت 11:25 ق.ظ

از اینکه هنوز به یادشید خوشحالم سیاورشن ازت می خواهم پیگیر مرگش باشی نمی دانم مرام و معرفت تو را باور کنم یا کسانی از هم شهری هایت که آنقدر زدنش که رفت و چشمانش هم باز نکرد او به کی بد کرده بود تروخدا هرچی میدونی به ما بگو

فرهاد شنبه 16 دی 1385 ساعت 12:54 ب.ظ

امروز میخوام از ناصر ناصر براتون بگم خدا رحمت کنه رفتگان رو . این مطلب رو نگفتم ولی حالا که یکی از دوستارانش از احوالش پرسیده بود. میگم. دقیقا سه روز پس از فوت شدن مرحوم ناصر خوابشو دیدم. رفته بودم شهرشون برای تشییع جنازه ناصر . درحال باز کردن کفن ناصر . داشتم گریه میکردم تا صورتشو ببینم که در همان حال ناصر از جاش بلند شد. باور کنید اصلا نفهمیدم چی شد از فرط خوشحالی زار زار گریه میکردم. ناصر که حاله منو دیده بود اومد جلو با تعجب به من میگفت چرا گریه میکنی. بهش گفتم تو مگه نمردی. برگشت گفت نه می بینی که زنده ام. بهش گفتم آخه ۲۰روز پیش پدرمو از دست دادم حالا هم تورو. زار زار گریه میکردم گفت تو مگه منو میشناسی. بهش گفتم همه ایران تورو میشناسم. یه لبخند ریز با اون حالت بخصوصی که داشت بمن کرد و بهش گفتم ناصر جان شماره تلفن منو یادداشت کن . . . نفهمیدم چی شد از خواب پریدم
باور کنید همین خوابو برای پدرم که ۲۰ روز پیش فوت شده بود دیدم. امیدوارم که با این خواب تونسته باشم یه مقدار از حال و هوای دوستارانش تسکین بدم.

sepideh شنبه 16 دی 1385 ساعت 01:20 ب.ظ

قط میدونم بدبخت شدیم و رفت دارم دیوونه میشم هر کدوم از آهنگهاش رو که گوش میدم دیوونه تر از قبل. وای خدا به دادمون برس. صبر ایوب به من بده.
خداحافظی کردی یکجوری که انگار دیگه بر نمی گردی

گل مینا شنبه 16 دی 1385 ساعت 02:11 ب.ظ http://adambarfi1.persianblog.com

مرگ ناصر به دلیل بی دلیل؟ www.adambarfi1.persianblog.com

گل مینا شنبه 16 دی 1385 ساعت 02:27 ب.ظ http://adambarfi1.persianblog.com

ناصر دوست دارم ناصر باورت نمی شه هنوز منتظر معجزه ام منتظرم که زنده شی برگردی ناصر بیا ما چشم به راهتیم بی قرارتیم بیا ناصر باشه نکنه دلمون و بشکنی تو عاشق خدا بودی و رفتی پیشش ما هم عاشق توایم حالا تکلیف ما چی می شه تا کی منتظر بمونیم که بیایم پیشت؟ پس تو بیا ناصر باشه سیاورشان توام بهش بگو ناصرررررررررررررر بیاااااااااااااااا:(((((((((((((((((((((((((

ا شنبه 16 دی 1385 ساعت 02:28 ب.ظ http://www.parnian7.persianblog.com

خوش به حالتون که به همشهری بودنش و فهمیدن لهجه شیرینش می تونید افتخار کنید . مث یه دوست و مث یه برادر مهربون !
من همیشه با یه عالم دوری و غربت بهش می رسم . چه اون موقع که بود و چه زیبا بود و مث حالا که رفته و این همه دل به دنبالش . از دوست و خانواده تا غریبه و دوستدار صدا و آوازهاش !
از ته دل می گم مردم مهربون جنوب ! به این افتخاری که در آغوشش داشتید و دارید غبطه می خورم ! خوشا به حالتون !
ولی چه ناغافل بود این ضربه برای ما . ماهای دور . ماهای نا آشنا !


ا شنبه 16 دی 1385 ساعت 02:55 ب.ظ http://www.parnian7.persianblog.com

بازم منم .
تو این چند دقیقه همه مطالبتونو که تو این روزا برای ناصریامون نوشته بودید ، خوندم . خیلی زحمت کشیدید . چند تاشونو هم سیو کردم برای خودم . مث یه یادگاری ، یه امضا ، یه خط شعر .....از ناصریا
خیلی مطالبتون خوب هست !
( اعترافات یلداییتون هم با مزه بود )
خانواده ناصریا هم تو ی بندر هستن ؟ بچه هاش ؟
.....
توی بازار که فعلا همون آهنگا و کارای قدیمی ناصریا هست . از «معجزه »‌ چیزی نشنیدم .

بدبخت شنبه 16 دی 1385 ساعت 03:57 ب.ظ

برای فاطمه از تهران
همشهری های ما اکثرن انسانند بهتره که مثل اکثر هم شهری هات بر چسب هائی که به ما نمی چسبد نزنید
بروایتی همشهری های عزیزت جهان بهلوان تختی و عزیزان دیگر را هم از ما جدا کردند .باز هم هرمزگانمان نجیب ترین نژاد اریائی

[ بدون نام ] شنبه 16 دی 1385 ساعت 05:43 ب.ظ

بازم منم
آخه فرصت ندارم همه رو یه جا بگم . می ترسم اگه صبر کنم یادم بره .
بابا دستخوش ! ممنون از لینک آهنگ ! چه آواز زیبایی . دانلود کردم و گوش دادم . همیشه دعاتون می کنم .
تا بعد

بامشاد شنبه 16 دی 1385 ساعت 05:59 ب.ظ http://soshad.blogfa.com

دستت درد نکنه چقدر زحمت کشیدی. راستش مدتیه تو وطن نیستم بعد از مرگ ناصر دنبال چند تا لینک خوب بودم تا کمی از ماجرا بهتر مطلع بشم. گوگل به دادم رسید تا پیداش کردم مطالبت عالی بود مخصوصا چند تا لینک از آهنگهاش گذاشتی که آدم باهاش میره...معجزه آهنگ محظره آدم احساس میکنه نحوه خوندنش با رفتنش رابطه داره...روحش شاد. موفق باشی.

فاطمه از تهران شنبه 16 دی 1385 ساعت 06:32 ب.ظ

کاش وجدانمان اجازه میداد که سر هایمان را بالا بیاوریم و بگوییم که چه در حقش کردیم و چه در حقش کردند کسانی که او یه عمر از خوبی شون میگفت

پارمیس شنبه 16 دی 1385 ساعت 07:04 ب.ظ

خیلی تعجب کردیم وقتی پرویز پرستویی رادر مراسم ناصر ندیدیم . ولی انگار که واقعا براش مقدور نبوده یا نمیخواسته کسی گریش رو ببینه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
وای که از این بغض گلوم خسته شدم . نمیدونم تا کی نمیتونم آهنگهای ناصر رو گوش کنم . ای کاش که هیچ وقت نمیفهمدم که ناصر رفته و چه غریبانه رفت

الهام شنبه 16 دی 1385 ساعت 07:46 ب.ظ

....واقعا که ...بس کنید تا کی میخواهید به این قوم گرایی ادامه دهید دوستان !!!ناصر رفت اولی نبود آخری هم نخواهد بود اگر منو تو با هم متحد نباشیم که نمی تونیم از حقمون دفاع کنیم ناصر هم به خاطر همین بی عدالتیها رفت .بهتره به جای اینکه به هم بپریمو از با معرفتی یا بی معرفتی شهرامون صحبت کنیم پشت هم باشیم تا دشمنایی که تعدادشونم کم نیستو حتی از وبلاگ سیاوش هم نگذشتنو اینجا هم خودی نشون دادن خوشحال نباشند...در ضمن سیاوش جان از بابت مطالب جدیدتون ممنون خوشحالم که مجالس یادبود برای ناصر بر پا میشه حالا چه در تهران چه بندر عباس و چه هر کجای دیگر مهم اینست که برای ناصر است (قابل توجه برخی دوستان)!!!!!!!!!

ا-م شنبه 16 دی 1385 ساعت 10:59 ب.ظ

سلام
کسی که با نام فاطمه بنت نبی آغاز کرد ُ فانی نیست مثل ناصر که نور را عاشقانه فهمید و بلند و پر طنین خروشید که: علی ولی الله- غیرت حسین ار شیره جان تو نوشید- محمد جان و...
به راستی که ناصر مصداق :یخرجونهم من الظلمات الی النور بود و کدام علوی و فاطمی است که منکر باشدبر:ناصر شهید عشق علی و فاطمه است.
چیزهایی را از او میدانم که کمتر کسی میداند اما ُ حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست*که آشنا سخن آشنا نگهدارد.
شاید مجالی برای گفتن بیاید و...
روحش بی شک مشمول عنایات بی نظیر بی بی دو عالم و مولای رادمردان خواهد بود. شادی روحش فاتحه بخوانید ُ بی ریا مثل دل او.

علی(ناصریا) یکشنبه 17 دی 1385 ساعت 03:39 ق.ظ http://p-m-c.blogfa.com

ناصر جان . دیگه روم نمیشه به خدا بغل ااسمم این نام برزگ رو قرار بدم . من خیلی کوچکتر از اونم . ولی چی کار کنم ؟ ۵ ساله یا این نام دارم وب می نویسم . (فقط واسه اینکه همه بدونن این نویسنده عاشق ناصره و چه مناظره هایی که نکردم!) نه نگو ایراد نداره . اینو خرداد۸۳ تو کنسرتتم گفتی ... نه نگو . وای که نمی تونم .. نه نمی تونم . می دونی وقتی برا اولین بار یمبو سئنه رو رو سن ازت شنیدم به قدری کیفور شدم که عین دیوانه ها پاشودم ۵ دقیقه برات کف و هورا زدم .. تو اشاره کردی ... وای نمی تونم ... یادم نمیاد؟ میاد؟! حالا که دانلودش کردم نمی دونم ۵ ساعت ۵ روز ۵ سال ۵۰ سال چند مدت به افتخارت دست بزنم . . . ولی به قدری این کارو کردم که داد همسایه های چند تا پسر مجرد در بیاد .. وای نمی دونم . . فقط کاش زودتر دستت رو رو سر من بزاری و از این بغض خسته کننده راحتم کنی .. ناصر منتظرم ببینمت ...

علی(بدون ناصریا)

sjhvi یکشنبه 17 دی 1385 ساعت 12:15 ب.ظ

حقیقتا آقای پرستویی حق مطلب را رسانده. وجه تمایز ناصر عبداللهی همین بود که مثل هیچکس دیگری نبود. به راستی که‌ "او خودش بود وخودش"...

ستاره یکشنبه 17 دی 1385 ساعت 12:46 ب.ظ

حقیقتا آقای پرستویی حق مطلب را ادا کرده اند. وجه تمایز ناصر عبداللهی همین است که مثل هیچکس دیگری نبود. به راستی که " او خودش بود و خودش"...

لیلا یکشنبه 17 دی 1385 ساعت 01:15 ب.ظ http://http:''siavarshan. blogsky.com

نا صر جان سلام : نمی دو نم با و ر می کنی یا نه: همین الا ن که در حال نو شتن هستم: اشک از چشمام جا ر ی شد:با و ر نمی کنم از بین ما رفتی:خیلی بر ا م سخته : فکرمی کنم ر فتی به یه مسا فر ت دور: اما نمر دی:اینو مطمئن هستم:هر وقت به اهنگات گو ش میدم بد و ن ا ختیا ر گر یه می کنم. به امید دید ار شما هر چه زود تر: بر ایت ارا مش ارزو می کنم:می دو نم حا لت خو به شک ند ا رم:ا لهی دو رت بگر دم و قر بو نت برم:دوست د ا رم خیلی زود بیا م پیشت. عا شقتم نا صر خو د م :گلم.

سحــــر یکشنبه 17 دی 1385 ساعت 03:03 ب.ظ

سلام ناصریا نمیدونی وقتی جمعه شب صندلی داغ رادیدم چقدردلم گرفت ذلم هوای گریه کردازفراق تو
چی مشد زنده بودی میخوندی میخندیدی
اون خنده هاحضورت بود
این گریه ها درفراقت است
چگونه باورمان شود نبودنت را

گل مینا یکشنبه 17 دی 1385 ساعت 04:29 ب.ظ http://adambarfi1.persianblog.com

emshab shabe eide shabe eide ali be hormate esme ali be hormate karame ali va be hormate eshghi ke naser be ali dasht emshab dore ham jam mishim saat 12 be baed<<<کنفرانس در یاهو مسنجر

ا-م یکشنبه 17 دی 1385 ساعت 05:14 ب.ظ

دوستان سلام
بزرگی هر انسان به روحش است و روح ودیعه خداست و اعتلای روح جز با توسل به ارواح پاک و موجبین ایجاد خلقت میسر نیست. توسل به کسانی که خداوند عاشقانه به وجودشان عشق میورزد و امشب شب عید بزرگ ولایت سلطان این قبیله یعنی امیر مومنان علی است که ناصر عزیز ما در ترانه ملکوتی : علی ای احمد ثانی ُ اخلاص و ارادت قلبی و بی ریای خود را به او ابراز داشته است. حتما در این شب عزیز برای شادی روحش دعا کنید و از مولای مهربانش بخواهید که عاشق بی تابش را در یابد.او که علیرغم تمامی تهدیدها و نامهربانی هاُ دست از دامان علی و بانوی یگانه و اولاد طاهرش بر نداشت تا مزدش را تمام و کمال گرفت چرا که مولا خود در حکمت ۱۱۱ نهج البلاغه فرموده است که:اگر کوه مرا دوست داشته باشد در هم فرو ریزد.یعنی مصیبت ها به سراغ عاشقان علی می آید. من ناصر را خوب می شناختم و ... در مسلخ عشق جز نکو را نکشند. ناصر دوست داشتنی بود و هست چون در ابتدای راه یا فاطمه گفته بود و بارها وقتی که یا فاطمه بنت نبی را برایم زمزمه می کرد با هم و بی اختیار اشک می ریختیم.و خود دلیل محبت بی نهایتش به این حقیر را اشعار علوی و فاطمی ام بیان میکرد.او آنقدر با ادب بود که علیرغم علاقه بسیارش به اشعار این حقیرُ به دلیل عدم رضایت اینجانب در ارایه اشعارم در محافل و ...هیچ گاه از قول و قرارمان عدول نکرد اگر چه بیش از خود این این حقیر آن اشعار را به حافظه سپرده بود .
من همیشه بیادش هستم و با نثار صلوات و فاتحه و زیارت عاشورا دوستیم را به او یادآور می گردم.که او خود نیز طالب هدایای معنوی بود.
همه ی دوستان خوب بدانند که ناصر کاری کرد کارستان و این کار از دست هر کسی بر نمی آید.آری جان دادن به راه عشق آن هم با پیکر کبود و نیلی و شکسته شکسته...

گل مینا یکشنبه 17 دی 1385 ساعت 05:25 ب.ظ http://adambarfi1.persianblog.com

کسی به تسلیتم یک دقیقه لال نشد www.adambarfi1.persianblog.com

الهام دوشنبه 18 دی 1385 ساعت 03:34 ق.ظ

سلام...روز اول وقتی دنبال ناصریا تو سایت گوگل گشتم تمام صفحات باز شده علی ناصریا بود...دروغ نمی گم کافیه سایت گوگل رو فارسی جستجو کنید ناصریا...................... اما حالا....من در وبلاگ سیاورش بیشتر کامنت می ذارم و اکثر اطلاعاتم رو مدیون ایشون هستم از ابتدای بیماری ناصر تا پرواز ساکتش را...در وبلاگ سیاورشن نوشته ای از شما دیدم که خیلی ناراحتم کرد!!!!!!!!!!علی بدون ناصریا؟؟؟؟؟؟؟ امیدوارم دیگه هرگز چنین چیزیو نگید...شما که همیشه با او بودید پس هنوز هم می توانید باشید تا بماند...

مرجان سه‌شنبه 19 دی 1385 ساعت 02:07 ق.ظ http://marjan.blogfa.com

کاش قدر بقیه رو بدونیم. ای کاش خودشون هم قدر همدیگه رو بدونن.

sepideh سه‌شنبه 19 دی 1385 ساعت 08:24 ق.ظ

سیاوش جان سلام
میگم کامنت بالا مثل اینکه مشکل داره تا میزنم ارور میده و سایت بسته میشه یک بررسی بکن .
راستی میخواستم بهت بگم که میشه از نوید بپرسی که برنامه ای که از ناصر تو شبکه مهاجر پخش کردن رو خودش داره یا نه تا ما ازش بگیریم

سایه شنبه 23 دی 1385 ساعت 09:51 ق.ظ

دوست دارم سیاورشن عزیزم.
اگه تو و وبلاگت نباشه می میرم...

مهراب شنبه 23 دی 1385 ساعت 07:36 ب.ظ

آقای بندر جاسک مراسم کاملا خصوصی بود در ضمن مراسم خودش کلمه جمع مکسر است..

ماهک یکشنبه 24 دی 1385 ساعت 05:29 ب.ظ

من پرستار بیمارستان شهید محمدی ام عکسی با موبایلم از ناصر تو اون وضعیت گرفتم
اگر خواستی ایمیل بده
ولی اول تو همین قسمت بگو تا من بدونم تویی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد