سیاورشن

فرهنگ و هنر هرمزگان

سیاورشن

فرهنگ و هنر هرمزگان

گفتگو با مجید ذاکری باغستانی / نویسنده و ترانه سرا

مجید ذاکری باغستانی نویسنده ،شاعر و ترانه سرای جوان هرمزگانی به عنوان برترین استعداد داستان نویسی ایران برگزیده شد و این بهانه ای شد که مجید را پس از مدتها ببینم هر چند که این روزها او را بیشتر می شنویم . تا اینکه بخوانیم و ببینیم . ترانه های او این روزها با صدای های مختلفی از گوشه و کنار به گوش می رسند از برنامه های تلویزیونی گرفته تا تاکسی های سطح شهر، او در بین تمام اقشار مردم شنیده می شود . این خود نویدی است که شاهد نسل تازه ای از ترانه های خاص و عام پسند خواهیم بود .

خب آقا ذاکری برایمان بگویید که چه کردید ؟ کجا بودید و چه شد ؟

همه چیز از جشنواره خلیج فارس شروع شد . جشنواره ای که سال گذشته با یک نگاه و رویکرد تازه برگذار شد . در این جشنواره یک اثر از من به نام باید بین کارهای برگزیده کشور قرار گرفت .

استقبال خوبی که از این کار شد (گرفتن امتیاز برای فیلمنامه و ترجمه به زبان انگلیسی) باعث شد من تحرکم را کمی بیشتر کنم .

امسال در جشنواره داستان کوتاه متیل در یاسوج که اولین جشن داستان ایران بود با داستانی به نام اضافی شرکت کردم . این کار از نظر مخاطبان بهترین کار شناخته شد . و با نظر داوران (یعقوب یادعلی ، سناپور و شهلا پروین روح) در بین آثار برگزیده قرار گرفت .

پس از آن در یک اردو که با همت سازمان آموزش و پژوهش کشور و همکاری حوزه هنری برگزار شد ، حضور یافتم . در این اردو بسیاری از هنرمندان کشور حضور داشتند . از تمامی رشته های هنری . هنر مندان با توجه به شرکت در جشنواره ها ، ارائه کار ، و چاپ آثار به این اردو دعوت شده بودند . خیلی از کسانی که سالهای پیش در جشنواره های سراسری بندرعباس ، شرکت کرده بودند هم در این اردو حضور داشتند .در روز آخر بر اساس نظر داوران و بررسی آثار سه نفر به عنوان برترین استعدادهای داستان نویسی ایران برگزیده شدند که نام من اولین آنها بود .

در کل می توانم بگویم تجربه ی خوبی بود .

مسلما در این اردو با هنرمندان زیادی نشست و برخاست داشته اید . آنها چه شناخت و برداشتی از فضای هنری هرمزگان داشتند ؟

برای من خیلی جالب بود که آنها هرمزگان را یک فضای بکر و کشف نشده هنری می دانستند . در موسیقی ، ادبیات ، تئاتر و ... "هرمزگان مانند یک صندوقچه است که هر آن چیز تازه ای برای رو شدن در آن وجود دارد . "

فضای امروز داستان نویسی هرمزگان را چگونه می بینید ؟

 دور افتاده ایم از آنچه باید انجام دهیم . مانند کسی هستیم که در گرمای شهریور بندرعباس کاپشن به تن کرده باشد .

قبل از نوشتن باید دو سوال از خود بپرسیم . که چرا می نویسم ؟ و چه می خواهیم بنویسیم ؟ آنوقت راه مشخص است . با توجه به سبک و زبان خاص خود می توانیم کار را دنبال کنیم .

چیزهایی که در نزدیکی مان هستند را نمی بینیم .

رفتن و دیدن محله پشت شهر کشف فوق العاده ای است . به نامهای آنها دقت کرده ای ؟

اینها چیزهایی است که ما از آنها دور افتاده ایم .

چند سال پیش حرکت تازه ای در داستان نویسی هرمزگان شروع شد که نوید دهنده ی سالهای پر بار پیش رو بود ولی متاسفانه هیچ کدام از آن استعداد ها نتوانستند جایگاه واقعی خود را پیدا کنند من امروز فکر می کنم ما به بی راهه رفتیم. .

البته اینها نظر شخصی من است . !

شما چقدر با فضای اینجا آشنایی دارید و آیا سعی می کنید این آشنایی بیشتر شود ؟

شروع کار من با همین فضا بود . اولین داستان های من در روستاهای جاسک اتفاق می افتاد . از صحبت مادربزرگ ها شروع می شد . ولی متاسفانه مدتی از این فضا دور شدم و با کاپشن در گرمای شهریور بندرعباس از خانه خارج شدم .

اما امروز راهم را پیدا کرده ام . مطالعه ام را بیشتر می کنم .

جغرافیای انسانی ، مردم شناسی ، گویش های مختلف ، فرهنگ ها و آیین ها و پوشش ها ، را دنبال می کنم . به روز زندگی می کنم ولی نگاهی هم به باورها ، سنت ها و آیین ها دارم . من به کاپشن نیاز دارم ولی در بهمن ماه !

ابتدا باید شهرم را بشناسم ، تا جهانی شوم . امروز برای من موسیقی محلی هرمزگان بسیار با اهمیت است . ترانه های قدیمی ، داستانها و تفکرات حاکم بر آن برایم بسیار با ارزش است . این کاری است که آغاز کرده ام و فکر می کنم کمکم کند .

امروز ترانه های شما همه جا زمزمه می شود . چرا و چگونه به ترانه رو آوردید ؟

خیلی اتفاقی به پیشنهاد یک دوست که با فضای کاری من آشنا بود . ترانه نزدیک ترین پل برای بیان اندیشه در میان مردم است . ترانه حرف و زبان مردم کوچه و بازار است که تو صمیمی و موزونش می کنی و به خود آنها هدیه می دهی . هر ترانه یک کشف به همراه دارد .

ترانه های شما توسط خوانندگان متعددی اجرا شده ولی از بین تمام اینها کارهایی که با هادی آرمین انجام داده اید چیز دیگریست و این تفاوت را البته استقبال بی نظیر مردم نمایان کرده است . فکر می کنید درک متقابل هادی از شما چقدر موثر بوده ، با توجه به اینکه شما دوستان نزدیکی هستید .

خب صد در صد تاثیر داشته است . هر کلمه دارای یک شخصیت است . آنها مانند فرزندان ما هستند . آنها را باید به یک معلم خوب سپرد . کسی که با حس آنها آشنا باشد . هادی آرمین در این مورد خیلی قوی است . او نیازی به شرح و توضیح ندارد . من با آهنگسازان مختلفی از جاهای مختلف دنیا کار می کنم . در بین آنها یک آهنگساز ازبک هست که حتی فارسی را خوب نمی داند ولی با این وجود نیازی به توضیح من هم ندارد . به خوبی همه چیز را حس می کند .

پس از ترانه سرایان نسل قدیم هرمزگان و قبل از پدیدار شدن نسل جدید یک فاصله خالی بین این دو نسل به وجود آمد . این فضا با ترانه هایی بسیار سطح پایین پر می شد تا جایی که مردم خواهان همان ترانه های چند دهه قبل می شدند . شما علت این خلاء را چه می دانید ؟ اصلا با کلیت این حرف موافقید ؟

بله با حرف شما موافقم . یک دلیل نمی تواند مسبب این امر باشد . دلایل زیادی دست به دست هم دادند . تغییر سریع زندگی مردم ، نوع پوشش و گفتار در همه چیز تغییر ایجاد کرد . نگاه عوض شده بود . امروز ما داریم به تعادل می رسیم . همیشه سلیقه مردم شرط اول است . باید پا به پای آنها پیش رفت . باید آنها را شناخت و با آنها دوست شد تا حرفی از تو بپذیرند . آنگاه می شود ذائقه مردم را هم ارتقا داد . صمیمیت در کار خیلی مهم است .

 از حرف های شما اینگونه بر می آید که روی آوردن به ترانه باعث شد شما با دقت در ترانه های پیشین بیشتر با فضای اینجا آشنا شوید و این حتی در کار داستان هم به شما کمک کرده . حالا می پرسم بجز اینها خود ترانه چقدر شما را راضی کرده است ؟

 خب همین که می بینم در ذهن مردم جاری هستم برایم کافیست . همین که یک زن خانه دار ترانه ام را گوش می دهد و می گرید. همین که عده ی زیادی با شنیدن یک ترانه شاد می شوند ،لذت می برم .نباید فراموش کرد که نمی توان بدون این مردم به جایی رسید .

........................................................................

                      وقتی که توی آسمون

                      مهتاب هادیت به خو نشون

                      ستارئون صف بکشن

                      از سر نو چشمک زنون

 

                                                                 وقتی که غایه ی نماز

                                                                 درون رحمت بشه باز

                                                                 دور از چش غراب پیر

                                                                  دیریا بکن پاخو دراز

 

                         ابرو که راه خو برن

                        دس از سر گنو بسن

                        بایه بپرسی از گنو

                        قیمت هر ستاره چَن؟

 

                                                     مشتا که جون خو تر بکن

                                                     بی مرغ شوو خبر بکن

                                                     باد لای شاخه ئون مغ

                                                     کرشک دس خو در بکن

 

                     دوباره وقت دیدنن

                     گل گفتن و شنیدنن

                     نزیک ابو راهون دور

                     وقت به هم رسیدنن

 

 

نظرات 53 + ارسال نظر
رفیق تو چهارشنبه 19 مهر 1385 ساعت 01:49 ق.ظ

من باید یک توضیحی بدهم و آن اینکه کاش مشخص می کردید این آقای برترین به توسط کدام نهادی این عنوان را به دست آورده؟
ایشان برترین استعداد در زمینه ی داستان در سراسر ایران شده قبول اما درچهارچوب حوزه ی هنری ..حوزه ی هنری که سرو تهش پیداست. حوزه ی هنری که بلقیس سلیمانی و راضیه ی تجار را برترین نویسنده ی ایران می داند باید هم مجید ذاکری را برترین استعداد معرفی کند. من اعتراض دارم به اینکه چرا حوزه اش را مشخص نکرده اید. این توهینیست به تمام بچه هایی که ادبیات رنجشان است و جدی دنبال می کنند. اگر ایشان با آن داستانی که من همان پنج سال پیش هم داستان نمی دانستمش برترین استعداد ایران شده باید در آن ادبیات را گل گرفت.

سلام رفیق من !
۱ـ در متن گفتگو مشخص شده که توسط کدام نهاد بوده است . (سازمان آموزش و پژوهش و حوزه هنری)
۲ـبا توجه به بند یک اعتراض وارد نیست و توهینی هم متوجه کسی نیست .
۳ـ.......................................(بعدا بهت می گم )
۴ـ از پنج سال قبل تا حالا زمان زیادی گذشته است . شما طبق نظری که پنج سال پیش داشته اید برای عنوانی که امروز کسب شده از کوره در رفته اید ؟
۵ ـ من این اتفاق را به شما و دوستداران فرهنگ و هنر هرمزگان تبریک می گویم .
۶ـ کربون کدت !

مثلث چهارشنبه 19 مهر 1385 ساعت 02:04 ق.ظ http://www.mosallas.blogsky.com

سلام
به قول آدم های اینجا که آمدم - خسته نشی ( خسته نباشی)
موفق و پیروز باشی هم شما و هم آقای مجید ذاکری

سلام ...نخسته !
کربون کدت !

مسعود چهارشنبه 19 مهر 1385 ساعت 10:34 ق.ظ http://masoud61.blogfa

سلام
ای کاش می نوشتی از طریق کدوم نهاد این استعداد به ثبت رسیده از طریق حوزه هنری
که بزرگترین دشمن ادبیات جدی این مملکته
غرض از مزاحمت اگه امکان داره لینک ما رو بذار
این کامنت رو هم تائیید نکن

گنوغ چهارشنبه 19 مهر 1385 ساعت 12:21 ب.ظ http://www.hormuzgan.net

سلام سیا .
بازم ممنون از معرفی یه چهره جوان و موفق هرمزگان.

سلامت ! ... ای کاکا ایشو خوشو معروفن !

کپکها نمی میرند چهارشنبه 19 مهر 1385 ساعت 07:46 ب.ظ

رفیقمان راست می گوید این چه جشنواره ای است که نصف شرکت کننده گانش حتی زحمت تا یاسوج رفتن را به خود ندادند و نفرات برگزیده را از بین همان ده نفر که بودند انتخاب کردند این که افتخار ندارد بعد هم شما بین همان تعداد به عنوان نویسنده برگزیده انتخاب شدید مبارکتان باشد اما بقیه هم دارند کارشان را میکنند شما نشسته اید توی حوزه هنری و از همه جا بی خبرید و انها هم اهل توی بوق کردن نیستند مثل شما .کاپشنتان هنوز توی تنتان است اگر چشمهایتان را باز می کردید می دیدید جهان به کوچکی اتاق شما نیست و برای هم ما جاداره زمان ماندگاری را مشخص می کند به نفع ماست که در آب گل الود کسی نفهمد که نهنگ هست خوش باشید با توهم هایتان

رفیق رفیق تو چهارشنبه 19 مهر 1385 ساعت 10:58 ب.ظ

۱. گویا بهتر بود می گفتید ایشان به عنوان بهترین استعداد داستان نویسی حوزه هنری ایران برگزیده شده اند.
۲. البته خانم پروین روح و آقای یادعلی هم چهره های درخشانی در این موج فرهنگی هستند که نامشان را من به لیست رفیق مشترکمان اضافه می کنم.
۳. من البته به چیز های دیگری هم اعتراض دارم.و اینکه بهتر است ایشان نسخه استفاده از کاپشن را (که گویا خیلی هم کیفش را کرده اند) برای خودشان تنهایی بپیچند.البته اگر فکر می کنند که قطره های داستان نویسی بندرعباس هنوز مثل چی توی گل .. ببخشید توی این دو سوال مانده اند٬ به قول رفیقمان باید درش را گل گرفت.
و یا این که ایشان همچون سیل کلمات را بر این فضا جاری کنند و کم کاری و بی کاری دوستان را لاپوشانی ..
و راه را البته به این رهروان بی راهه نشان دهند.
ما تداوم توفیق اینشان را از درگاه ایزد سبحان مسئلت داریم.
۳. چرا داستان را قاطی ترانه کردید سیاورشن عزیز؟ چرا؟

سیاورشن : پاسخ به چوک دریا پنج‌شنبه 20 مهر 1385 ساعت 09:42 ق.ظ

سلام چوک دریای عزیز !
شما به ما لطف اته ممنون ...ما به تمام اعقاید احترام انوسیم ...برای ما ملاک قرار گفتن در بین لینکون هرمزگانی ...هرمزگانی بودن و فعال بودنن ...البته هرمزگانی بودن هم که خودش یه بحث طولانی ابرت ...که ایجا جاش نین ...نظر شما برای نمایش نمنهاد که به کول خودت جو خراب نبو ...کربون کدت...

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 20 مهر 1385 ساعت 10:49 ق.ظ

چرا تمام نظرات ما باید از روی کینه و کدورت چند ساله باشه و یه ذره از زوی منطق نگاه نمی کنیم؟ و حتی نامی از خودتون و یا ادرس و وب هم نگذاشته باشین که دوستان دیگه با شما آشنا بشن؟؟
آقای سیاورشن عزیز اگر شما هم داستانی از داستانهای مجید رو در وبلاگتون بذارید همه دوستان متوجه می شن چقدر انصاف باید داشته باشن!!
در ضمن من هم با جمله برترین استعداد استان با شما موافقق نیستم. چون ادبیات سلیقه ای است و فقط برتر بودن در مسابقات این عنوان بدست نمی یاد.
نکته دیگه اینکه در مکانهایی مثل حوزه هنری و یا حتی آموزش و پرورش هم استعداد وجود داره. وقتی در استان انجمن داستان دیگه ایی نیست حوزه هنری خودش غنیمتیه.
ممنونم و ای کاش منصف باشیم و حقیقت گو!!!
با آرزوی موفقیت بیشتر برای مجید عزیز.

پگاه پنج‌شنبه 20 مهر 1385 ساعت 10:50 ق.ظ http://tameshk-p.blogfa.com

من هم فراموش کردم اسم بنویسم که اصلاح می کنم.

مسعود پنج‌شنبه 20 مهر 1385 ساعت 01:54 ب.ظ http://masoud61.blogfa.com

سلام
ممنون از لینک

پگاه پنج‌شنبه 20 مهر 1385 ساعت 03:52 ب.ظ http://tameshk-p.blogfa.com

سلام . لطفاْ من رو هم به لیک ها اضافه کن.
در ضمن از دوستان می خوام مطلبی رو که در وبلاگم هست رو بخونن.

مهدی اخلاص مند پنج‌شنبه 20 مهر 1385 ساعت 04:41 ب.ظ http://banderekhoobom.blogfa.com/

آفرین سیاورشن .

مجید ذاکری ارزشش رو داشت . به قول یکی از دوستان آینده درخشانی داره .
برای شما و مجید ذاکری هم آرزوی موفقیت می کنم .

بنو پنج‌شنبه 20 مهر 1385 ساعت 06:14 ب.ظ

سیاورشن عزیز
باید برای تیتر ها احترام قائل بود نباید هر چیزی را توی بوق کرد . فرض کن چهار نفر بخوانند وفکر کنند که بله واقعا اینجا اخر دنیاست مامینویسیم پس هستیم هرکس هم بنویسد قدمش روی چشم اما با این جایزه ها باد نکنید بعد هم به دوست خوبمان ؛بندرعباس همچین بی انجمن هم نمانده یکم از نوک دماغتان را بیشتر نگاه کنید انجمن چهارشنبه ها را هم می بینید که البته هیچکس جایزه هایی که می گیرند را توی بوق نمی کند برایشان. شما دوستان عزیز که وقتی بچه های انجمن داستان جایزه می گرفتند اصلا به روی خودتان نمی آوردید حالا چه شده که یک باره استعداد داستان نویس کشف کن شده اید .
این را می گویم که فکر نکنید ما کوریم و نمی دانیم پشت پرده چه زد و بند هایی برای حذف بعضی ها و الکی باد کردن دیگران هست. وگرنه عطا و لقا تحویل و تعارف شما را خیلی وقت است به خودتان بخشیده ایم

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 20 مهر 1385 ساعت 11:52 ب.ظ http://tameshk-p.blogfa.com

قابل توجه دوستان بی نام و نشان اینکه مجید ذاکری هم از همون انجمن داستان چهارشنبه ها شروع کرده که البته اگر اطلاع داشته باشید الان از اون انجمن به جز یه اسم چیزی نمونده.

کشمیری جمعه 21 مهر 1385 ساعت 01:13 ق.ظ http://www.solina.blogfa.com/

فکر می کنم دیگه وقت یک تنفسه هم گذشته برای مخاطب ترا به هر چی شبی خوردی عوض شو

موسا جمعه 21 مهر 1385 ساعت 09:18 ق.ظ http://zehneziba.blogsky.com/

سلام
کامنت تایید مکن !
ای دزدی ببین ! http://www.sayedeissa.mycloob.com/?pg=CLB-WEBLOG&zxid=1
صفحه که باز بو پست سومش بخون.
خاش خاش بشی .

حسین جمعه 21 مهر 1385 ساعت 04:44 ب.ظ

بستکی شنبه 22 مهر 1385 ساعت 04:53 ق.ظ http://bastak.blogfa.com

برای جوانان کوشا و تلاشگر هرمزگان عزیز آرزوی کامرانی و کامیابی بیش از پیش دارم. ان شا الله در عرصه فرهنگ و هنر و ادب به آن جایگاهی که استحقاقش را داریم نایل آییم.
به امید حق

راستی سیاورشن عزیز از راهنمایی‌تان ممنون .موفق باشید.منتظرتان در بستک میمانم.

ژان وال ژان شنبه 22 مهر 1385 ساعت 02:08 ب.ظ http://janvaljan.blogsky.com

با سلام و عرض تسلیت به مناسبت شهادت مولی الوحدین
مدت هاست که وبلاگ شما را می خوانم و گهگدار به مطالب ارزنده ای در این عرصه برخورده ام. در مورد این پستشما باید بگویم که تا حدودی حق را به دوستان می دهم. هرچند که به علت بی نام و نشانی ایشان بنده حقیر نتوانستم با این عزیران تماسی حاصل کنم اما فک می کنم تک تکشان را بشناسم. در مورد داستان ای ن عزیز که من جسارت نمی کنم و هیچ سوادی دراین باره ندارم که نظر بدهم اما چیزی که مرا بر آن داشت تا پس از مدت ها کامنتی برای دوستان هرمزگانی بنگارم مسالهی ترانه است.
سوالی که من از آقای ذاکری دارم این است که آیا واقعن ایشان فکرمی کنند ترانه پل اندیشه است؟
کدام اندیشه و کدام پل در پس ترانه های ایشان خفته است؟
چیزی که امروزه بیش از پیش در ترانه های این دیار رویت می شود ابتذال است. مبتذل بودن ترانه های عموم ترانه سرایان جوان از معضلات جدید فرهنگی ماست. معضلی که به گمانم ریشه در بی سوادی و جهل فرهمگی ایشان دارد. برعکس ترانه های پیشینیان ما آن قدر معقول و زیباست که ترا دچار حیرتی متافیزیکی می کند و انسان را انسان معنوی را به یا دمعبود خویش میاندازد وآیا کار هنر جز این است؟
ایا ما ترانه می گوییم که فقط آنی ما را شاد کند یا رقصی به تنمان در مراسم مبتذلی مثل عروسی بیندازد.هدف شما از ترانه چیستآقای ذاکری؟ هرچند که خود بیان کرده اید اما به گمانم ترانه های شما هیچ بویی از اندیشه ندارد بوی ابتذال آن ور آبی را دارد آن هم دست دهم آن را.....
شما آیا واقعن دل خوش این هستید که مهرشاد اسمتان را در یک تلویزیون لس آنجلسی آورده...اگر اینگونه است من هم به آن دوستانی که به گفت . گوی شما در باره داستان معترض شده اند حق می دهم زیرا شما دنیایی بس کوچک دارید و بسیار مانده تا هستی تان را بشناسید. من شدیدن به ان چه امروز به نام ترانه به خورد این مردم داده می شود معترضم و اسفناکم ازین موضوع که کسانی هم به آن دامن می زنند.آقای سیاورشن...من از دوستان یکی از ترانه سرایان به نام این شهرم که حالا در خاک خفته است. لطفن تنش را نلرزانید در آن زیر....به حق این شب ها که موفق باشید همگی تان.

سلام .به نوشته شما دو گونه پاسخ می دهم.
گونه ی اول :
۱ـ من هم این ایام را به شما تسلیت می گویم .
۲ـ گفته اید حق را به دوستان می دهید . کدام دوستان ؟ تا حدودی در ادامه دوستان را برای ما مشخص کرده اید : کسانی که بی نام و نشان چیز ی نوشته اند و شما تک تک آنها را با این وجود می شناسید . (جالب است )
۳ـ عرض کرده اید که در مورد داستان نظری نمی دهید چون سوادش را ندارید . ..اما در ادامه با وجود اینکه خودتان هم به این امر معترفید ،نظر دوستانتان را تایید می کنید .و به آنها حق می دهید .بدون آنکه به قول خودتان سوادش را داشته باشید . (جالب است ۲ بار )
۴ـ گفته اید که مساله ی ترانه باعث شده بعد از مدتها برای هرمزگانی ها کامنت بگذارید . یعنی بر خلاف مساله داستان مدعی هستید که در ترانه صاحب نظر و ...هستید . که البته گفته های شما در باره ی ترانه می تواند ملاک خوبی برای خوانندگان باشد که آنها هم توانایی شما را تایید کنند !
۵ـپرسیده اید که کدام اندیشه در پس ترانه های ایشان خفته است ؟
البته اندیشه ای که خفته باشد که اندیشه نیست . پس ِ ترانه هم جای مناسبی برای خفتن ... ولی سوال شما مثل این است که از یک نقاش بخواهی نقاشی اش را برایت توضیح بدهد . غافل از اینکه او نقاشی را ...
۶ـفرموده اید که مبتذل بودن ترانه های عموم ترانه سرایان جوان از معضلات جدید فرهنگی ماست . و ریشه را در جهل فرهمگی( فرهنگی ) و بی سوادی ترانه سرایان دانسته اید . خوشبختانه در چندین سطر بعد ابتذال را با ذکر مثال برای ما روشن کرده اید ... شادی های آنی ...رقص ...مراسم عروسی و به تبع آن احیانا مراسم حنابندان ، لیوا ،زار و همچنین لوگوی وبلاگ این حقیر هم از دایره ی ابتذال تعریف شده شما خارج نخواهند بود . بر خلاف شما که جهل فرهنگی و بی سوادی ترانه سرایان جوان را معضل می دانید من نا اگاهی شما از فضای ترانه را دلیل اینگونه حرف زدنتان می دانم . (البته اگر خوش بین باشم )
۷ـ فرموده اید : بر عکس ترانه های پیشینیان ...
البته من هم ترانه های قدیمی را بسیار دوست دارم و البته در حد خودم آشنایی نسبتا خوبی هم با آنها دارم . شما بگویی پ من می دانم پشت باغ مولوی هستی یا نه ؟ (در این زمینه ادعا دارم ،بدون تعارف) اما این آشنایی سبب نشده توانایی نسل جوان را هم نادیده بگیرم و حتی در مواردی نسل جوان را قوی تر می بینم .
جدای از اینها دو سوال برایم مطرح شده یکی اینکه این حیرت متافیزیک دیگر چه نوع حیرتی است ؟ و دوم آنکه انسان معنوی چگونه انسانی است ؟
وظیفه طنز آمیزی برای هنر قائل شده اید . شما هنر را وسیله ای می دانید که انسان معنوی را ( یعنی انسانی که احیانا همیشه به یاد معبود خود است و ...) را به یاد معبود خود بیاندازد !!!‌
و جالب تر اینجاست که فراموش کرده ای که قبل از اینکه انسان ،چه معنوی و چه غیر معنوی اش خلق شود . هنر وجود داشته است ... "کار هنر چه است؟ "را به کنار بگذاریم .
ترجیحا درباره همان حیرت متافیزیک حرف بزنید و از آن ترانه هایی که انسان معنوی را به یاد معبود انداخته مثال هایی بیاورید (بجز آنهایی که این حقیر تا کنون نقل کرده ام .)
۸ـ فرموده اید ترانه های شما هیچ بویی از اندیشه ندارد .بوی ابتذال آن ور آبی را دارد . (خیلی جالب است ۳بار) مگر کلمه ای بدون اندیشه بیان می شود ؟
چندین کلمه و عبارت در این جمله برای من گنگ است . اگر تعریفشان می کردید بد نبود . ابتذال آن ور آبی ؟ آن ور آب ... و دست آخر و مهم تر از همه همان آب است که فکر کنم سر ترکیباتش خیلی مشکل داشته باشیم .
۹ـ فرموده اید شما آیا واقعن ...دامن می زنند .
در باره ی این جملات شما باید بگویم درست است که با فضای ترانه ی امروز آشنا نیستید ولی کاش حداقل همین ترانه ی پیش رویتان را خوانده بودید،فکر می کردید و سپس حرف می زدید . بر می آید شما ترتیب کارها را از آخر به اول انجام داده اید .
۱۰ـ در باره ی جمله آخرتان که من یکی از دوستان یکی از ترانه سرایان ...الف ) به من چه ارتباطی دارد که شما دوست چه کسی هستید؟ و کلا این مطلب چه ارتباطی به دوستی های شما دارد ؟ ب) چون با شما دوست بوده اند من نباید تنشان را بلرزانم؟ یا اینکه تن هیچ کسی در خاک نباید بلرزد ؟ ج) کاش اینقدر که به فکر لرزش مردگان بودیم به لرزش زندگان هم ... د) از کجا می دانید که چه کسانی ایشان را می لرزانند ؟ و چه اوقاتی ؟ ه) این جمله آخر شما را اینگونه دیدم . شما برای آنکه نتوانسته بودید در متن به آنچه می خواهید برسید سعی کرده اید دست بگذارید یکی از جاهای حساس ما بندری ها (هنرمندان زیر خاکمان)و دستمال بگیری جلوی صورتت و چشمانت را سرخ کنی و ...
۱۱ـ به هیچ وجه قصد نداشتم نوشته ی شما را در وبلاگ نمایش بدهم .بنا به دلایل زیر : الف) به هر حال من برای این وبلاگ زحمات زیادی کشیده ام و برای خودم بسیار عزیز و محترم است . حق خود می دانم شان آنرا حفظ کنم . ب) اگر قرار بر نمایش نظر شما بود جواب دادن هم لازم می شد (که شد) و جواب دادن به شمایی که شک دارم به این چیزهایی که نوشته ای اعتقاد داری چه سودی دارد ؟ بجز تلف کردن زمان و نیرو ؟ شاید می توانستم در این مدت بنشیم چند ترانه گوش بدهم ...بهتر نبود ؟ د) همه چیز را همگان دانند .
............................................................................
گونه ی دوم :

باد لای شاخه ئون مغ کرشک دس خو در بکن

مسعود رحمتی شنبه 22 مهر 1385 ساعت 08:55 ب.ظ http://masoud61.blogfa.com

آقای سیاورشن کامنت منو چرا تائید نکردی

اگر به خاطر داشته باشید آخرین جمله تان در کامنت اول این بود : که این کامنت را هم تایید نکن !

یداله شهرجو یکشنبه 23 مهر 1385 ساعت 02:39 ب.ظ

سلام
آب در خوابگه مورچگان ریخته ای؟؟؟؟؟

علی رضایی شریف یکشنبه 23 مهر 1385 ساعت 04:12 ب.ظ http://monj.blogsky.com/

با سپاس از سیاورشن عزیز که با وسعت نظر هم به نسل پیشین ادبیات می پردازد و همبه نسل پسین. به مجید ذاکری هم تبریک می گویم .
از اولین دیدار ها که دیگر تکرار هم نشد شاید ۷-۸ سال گذشته باشد و در طول این سالها مجید ذاکری خوب رشد کرده و بالیده است . ترانه های او امیدوار کننده اند .

من هم به نسبی بودن و سلیقه در ادبیات باور دارم . همچنانکه بر جایزه دهنده گان و گیرندگان نوبل هم همیشه ایراداتی می گیرند.و شاید هم درست باشد .

اول شدن حتی اگر در بین پنج نفر هم باشد خودش کاری است . هر چند در ادبیات هیچگاه اولین ، برترین و بهترین را نمی توان انتخاب کرد . و برگزیده شدن اثری و یا شخصی همیشه تابع علتها و المان های مختلفی است .اما آنچه مهم است ادبیات است و نوشتن و خوب نوشتن و ناب نوشتن است . و تنها زمان داور مانایی آثار است .

همین که نتوانند بگویند هرمزگان نه در زیر زمین کسی دارد و نه در روی زمین ، خود کار بزرگی است .

حسن بردال دوشنبه 24 مهر 1385 ساعت 12:05 ق.ظ http://loor.blogsky.com

اینکه آقای ذاکری موفقیتی رو به دست آوردند طبیعتا اتفاق خوبی است و من نیز به نوبه خودم بهشون تبریک میگم.
اما نظرشون در مورد وضعیت داستان و کلی‌تر ادبیات هرمزگان چندان تازگی نداره و البته نظریات بزرگان فرهنگ و هنر هرمزگان و حکمرانان فرهنگسرای آوینی رو به یاد می آورد که وقتی در هر زمینه‌ی هنری قرار بود کاری بشه می‌بایست بادیگر و مغ و برقع و پیش و جهله رو هم می‌آوردند وسط. نمونه این نظریات رو سال‌های پیش و اوج اقتدار زنده‌یاد فرهنگسرای آوینی در تآتر . فیلمسازی . عکاسی . نقاشی و ... دیدیم و صد البته نتیجه‌اش و اینکه همه حق دارند باشند الا اونهایی که مثل ما نیستند.
بحث سر حذف فرهنگ بومی نیست مسئله اینه که هرچیزی به موقع و به جا استفاده بشه و البته غیرسطحی کار بشه.
میشود اینگونه فکر کرد مثل بقیه هنرمندان حوزه ای اما لااقل مثل اونها این نسخه رو نباید واسه همه پیچید.

مسعود رحمتی دوشنبه 24 مهر 1385 ساعت 09:51 ق.ظ http://masoud61.blogfa.com

جناب آقای سیاورشن فکر می کنم (می کردم)وبلاگ عرصه تضارب آراست و جایی برای تمرین شنیدن صدای مخالف شما خلط مبحث کرده اید و دو کامنت را با هم یکی گرفته اید من با اسم خودم کامنت گذاشته ام پس به تبعات آن هم آگاهم با اسم مستعار مثل دیگر دوستان که ننوشته ام
تائید نکردن کامنت این شائبه را به وجود خواهد آورد که احتمالن من فحش نوشته ام و یا از کلمات رکیک استفاده کرده ام که خدایی نکرده باتائید آن اخلاق عمومی وبلاگ شما لکه دار می شده که فکر کنم همه ازادبیاتی که استفاده می کنم آشنا باشند
مگر من در آن کامنت جز این گفته بودم که
حوزه هنری سازمان تبلیغات که یکی از اهداف اساسی شکل گیری اش مقابله با هنر جدی و ادبیات غیر رسمی درایران بوده است که با بودجه ای هنگفت شکل گرفته است که حتا وظایفی را هم که باید تا به حال انجام می داده نداده است
آیا واحد ادبیات حوزه هنری یا نویسندگانش توانسته اند رمان ماندگاری در باره شجاعت جوانان این کشور در مقابل تجاوز عراق به ایران بنویسند ودفاع جوانان این خاک رادر جهان جاودانه کنند
آثار منتشره در باره جنگ نیز آثاری شعاری و تاریخ مصرف دار که پس از اندک زمانی تاریخ مصرف شان تمام شده و اثری از آنها در ذهن مخاطبین نمانده است وخالق ماندگارترین رمانها در باره جنگ کسانی چون احمد محمود با رمان زمین سوخته و شهریار مندنی پور با رمان دل و دلدادگی از ۱کیلومتری در حوزه هنری هم رد نشده اند

مگر من به غیر از نقل قولی از مسئول واحد ادبیات حوزه هنری نسبت به
نویسنده بزرگ ایران صادق هدایت که بعد از گذشت چندین دهه از مرگش هنوز سایه بوف کورش بر سر ما هست و نیازی نیست از دینی که هدایت بر گردن ما دارد بگویم
نقل کردم که (صادق هدایت نویسنده ی بزرگی نیست و رسانه ها هدایت را بزرگ کرده اند و رمان بوف کور یک اثر دست چندمی است) فکر می کنم با این نقل قول بشود فهمید که نگاه حوزه هنری به داستان چیستو ادبیات جدی این مملکت چیست
در مورد موضوع نگاه بومی هم سعی می کنم به تفصیل در وبلاگم بنویسم و فکر می کنم این دوست ما بومی نویسی را خوب متوجه نشده اند شاید اگر به جای کاپشن نویسندگان آمریکای لاتین را مثال می زدند با قضیه فرق می کرد
چون نگاه بومی مارکز یوسا کورتازار نگاه بومی همه جهان سوم در همه حوزه ها چه سیاست چه اقتصاد و چه فرهنگ
و اگر که اینطور بود که آکادمی محافظه کار نوبل که نباید نوبل امسال را به اورهان پاموک می داد
با همه این تفاصیل آرزو می کنم که ان شائ اله که آقای ذاکری بزرگترین جوایز ادبی داخل کشور
و بوکر و فاکنر و پن و گنکور و نوبل را هم بگیرند تا کور شود هر آن کس که نتوان دید که در نهایت افتخاری است برای استان و شهرمان

اما از شما گله دارم آقای سیاورشن شما که این همه برای وبلاگت ارزش قائل هستی باید هر حرف بی پایه و اساسی را به عنوان کامنت تائید کنی خانم پگاه نجفی خواه به انجمن تهمت زده اند پس فکر می کنم شما این پاسخ را نه برای ایشان که ایشان هدفش از این گفته چیز دیگری بوده
که بیشتر فکر می کنم این اظهارات برای مطرح کردن وبلاگشان و عرض اندام کردنی در این عرصه بوده که آره قضیه ما سه نفر رو کجا می برید است برای روشن شدن ذهن مخاطبین وبلگ وزین خودتان بگذارید
انجمن داستان از سال ۸۲تا به حال با بودجه ای در حد صفر در مقابل بودجه چند رقمی حوزه هنری انجام داده که اگر مقایسه کنید می فهمید که اگر انجمنی وجود خارجی ندارد پس این اتفاقات در کجا افتاده جالب این است که همین خانم نجفی خواه در همه مراسم به عنوان مهمان حضور داشته اند
۱ بزرگداشت هوشنگ گلشیری با سخنرانی ابوتراب خسروی
۲ بزرگداشت هوشنگ گلشیری با سخنرانی ابولقاسم فرهنگ
۳ بزرگداشت احمد محمود
بزرگزاری چهارمین کنگره شعر و داستان کشور بخش داستان ـ(که به قضاوت آگاهان این عرصه یکی از بهترین دوره ها بوده است)
۴ داستان نویسی معاصر ایران با حضور حسن میر عابدینی هوشیار انصاری فر حسن محمودی یوسف علیخانی

۵ بزرگداشت ابراهیم گلستان با حضور محمد رضا صفدری و یونس تراکمه
۶ شب داستان با داستان خوانی و سخنرانی عدنان غریفی
۷ داستان نویسان زن ایران با سخنانی و حضور سودابه اشرفی
و مهسا محب علی


حال سوال من این است انجمنی که وجود خارجی ندارد این جلسات را چگونه برگزار کرده
ایمان دارم اگر نیمی از بودجه حوزه هنری در اختیار انجمن داستان بود آن موقع می دید ید که چه برنامه هایی برگزار می شد
از همه علاقمندان دعوت می کنم که روز های چهارشنبه از ساعت ۶ تا ۸ به فرهنگسرای طوبا مراجعه کنند و ببیند انجمنی و جود دارد یا نه
آری چون انجمن داستان چهارشنبه ها جایی برای تفریح و تنقلات و مهمانی برگزار کردن نبود با تاوان این را هم بدهد

باقی بقایتان




سلام جناب رحمتی عزیز !
کامنتی به این شرح که می فرمایید به بنده نرسیده است . و کامنت نانوشته و نرسیده را هم که نمی شود تایید کرد . نظرات شما همیشه برایم ارزشمند بوده اند . شاد و سلامت باشی .

مهراب دوشنبه 24 مهر 1385 ساعت 01:07 ب.ظ

سلام
سیا جان این کارت بد نبود
امیدوارم وقتی بچه ها مصاحبه شدن این جوری کلیشه ای و تکراری ! نباشه
مجید ترانه های بهتری داره که راجع به اون میشه بحث کرد ولی چرا این قدر دوستانی که جواب دادن بی منطق و سطحی نگرند.
مخصوصاٌ آقای ژان لطفا خصومتهای شخی رو کنار بذارین و برای اعتلای هنر استان کوشا بشین .
حالا هی بگین شعار میدیم..............

چوک محله دوشنبه 24 مهر 1385 ساعت 09:47 ب.ظ http://www.sarekoocha.blogsky.com/

نظر مه خو تایید نتکرد !

نادنم بی چه ؟؟؟

پ ما پس خاله گرازیم .

نجفی خواه سه‌شنبه 25 مهر 1385 ساعت 12:39 ق.ظ http://tameshk-p.blogfa.com

آقای رحمتی عزیز چون در اینجا هم از من گله کرده اید جوابتان را با یک کامنت دیگر در این وبلاگ هم می دهم و اما جور دیگر.
نمی دانم شاید شما فراموش کرده اید که قبل از شما ما چه زحمتهایی برای انجمن داستانی که حالا شما با دعوت کردن من و امثال من به آن دارید چوب کاری می کنید کشیده ایم!
اگر یادتان رفته به اساسنامه همان انجمن دوست داشتنی من سری بزنید و ببینید که دبیر آن کیست؟؟؟
آقای رحمتی اگر در هر وبلاگی از هر کدام از دوستان من که در زمینه داستان فعالیت می کنند ( حتی شما!) بد بگویند و بخواهند زحمتهایشان را بخاطر کینه توزیهایی که ما خودمان دیگر دلیلش را می دانیم به هدر بدهند سخت مقابله می کنم. حالا شما می خواهید این را به حساب عرض اندام بگذارید یا چیز دیگر نمی دانم در هر صورت مخلص تمام بر و بچه های خوب داستان در هر کجا که کار می کنند و می نویسند هم هستیم. بزودی می بینمتان.

ابراهیم سه‌شنبه 25 مهر 1385 ساعت 02:57 ب.ظ http://inja-anja.mihanblog.com

سلام. حرفهای زیادی گفته شده.... این مطلب در وبلاگستان معرفی خواهد شد. موفق باشی

فریده قاسمی چهارشنبه 26 مهر 1385 ساعت 12:06 ب.ظ http://dokhtekong.blogsky.com

سلام.باتشکر از اطلاع رسانی شما و این مصاحبه خوب.تبریک میگم خدمت آقای باغستانی .امید که ایشان پس از تثبیت خود در دنیای هنر(خصوصا در زمینه ادبیات) دست آنانیکه استعداد ادبی دارند گرفته وحداقل آنها را به مرحله ای راهنمایی کند که در پاییز کاپشن بپوشند مطمئنا بقیه را ه را خودشان خواهند رفت.

بهزاد چهارشنبه 26 مهر 1385 ساعت 08:55 ب.ظ http://bandari.blogsky.com

تبریک مجید عزیز .
هسته هنر حسادت نمی پذیرد . لطفا به جای جبهه و باند بازی و انجمن بازی بایید واژه بهتری مثل (( سبک )) یا شیوه را به کار بگیرید و بعد نظر بدهید.
مشکل ما اینجاست که با آثار هنری ، صرفا نباید برخورد سلیقه ای کرد . برای نقد کردن هم دانش ویژه ای لازم است . هسته زیبایی هنر در پوشش تفاوت زیبا جلوه می کند . اگر کسی در زمانی فرمی از هنر را شکل می دهد ، مطمئنا به نظر خودش بهترین شیوه را برگزیده .سلیقه های ما مقداری سوهان کاری نیاز دارد ، تا گوشه های تیزش نرم شود!!!

فقط می توانم بگویم : هنوز خیلی مانده تا ... ( این نوشته بی طرفانه است )

غلم چهارشنبه 26 مهر 1385 ساعت 10:43 ب.ظ http://www.sarekoocha.blogsky.com/

گلایه امه از سیاورشن که بی چه در مرود مجید ذاکری اتنوشتن ، ای همه تهمت ، ای همه توهین ...( بخدا خجالت آورن ) .

_ ما فرض بر ای اگریم که مجید ذاکری خیلی آدم ...( مثلا بد ) ، آیا از همو آدم بد هم ، ای همه بدی انویسن ؟ کسب مقام توسط مجید ذاکری نادیده اگیریم ، آیا به عنوان یک ترانه سرای معمولی باز هم ابو ازش خورده بگیری ؟

_ خواهش اکنم ازت ای مطلب مجیدذاکری پاک بکن تا بیشتر از ای درموردش کسی ندونت ( یا حداقل نظراتش
پاک بکن) کسی که از اون سر دنیا ای مطلب و نظرات پر مهر و محبتش بخوند ، در مورد ای شخص چه فکر اکند ؟ ( خودت به خودت جوابیش هاده ) .

_ در آخر هم یتا نظر امهه ، نظر که چه عرض کنم ، مه کوچک تر از اونم که بخوام نظر هادم ، پس پیشنهاد ادم یه رو همه وا هم چمع بشیم و بریم میدون انقلاب ، کنار هتل هرمز ، بریم به ذاکری بگینیم ، بریم گپون خو به خودش بزینم ، شاید او هم چیزی به گفتن ایشه ، شاید شوا جواب خومو خودیش هادیت ، ...

ادنم که کسی به نوشته اون غلم توجه ناکنت ، ولی اگه ای نظر تایید بو ، حداقل بخونیشی .

مهاجر پنج‌شنبه 27 مهر 1385 ساعت 07:57 ق.ظ

از قول مه به مجید بگه مه ای ترانت خیلی دوست امستن فوق العاده زیبا با توصیفهای ظریف و بکر
آفرین به این ذوق و استعداد تصویر سازی بسیار زیبا و تشبیهای محسوس که از شنیدنش آدم لذت ابرت مخصوصا بند ؛ دیریا پا خو اکن دراز ؛ و کرشک دست عو در بکن ؛ یاد آدم اتاره که برای توصیف اطرافت نیازی اینین دو راز زباون بندری دنبال واژه و مضمون بگردی .
بهت افتخار اکنیم ضمنادست سیاورشن فعالمو هم درد نکنه که همیشه گفتگوهای نابش به آدم انرژی ادیت

کشمیری ساجده جمعه 28 مهر 1385 ساعت 12:38 ق.ظ http://solina.blogfa.com/

سر از پهنه ها
استخان ها گیر داده اند گیره شوند دربه اهدایی دست هایش با تمام حد پرتقال پوشی
سه پرده ام به تراشکاری STB
باور کن
خسته کننده شدی

عیسی بلوچستانی ـ حمید سعید جمعه 28 مهر 1385 ساعت 01:54 ب.ظ

عیسی بلوچستانی :

من کوچک تر از آنم که در مورد آقای ذاکری نظر بدم . هرچند که افتخار این را داشتم که یک کار از ایشان را با آقای میررستمی و... دیگر دوستان اجرا کردم . برایشان آرزوی موفقیت دارم .
به دیگر دوستانی که این راه را در پیش دارند پیشنهاد می کنم در امر شعر از پیشکسوتان استفاده کنند .


حمید سعید :
ما هر جای دنیا که باشیم بندری هستیم... متاسفانه افرادی هستند که با اندکی حرکت به جلو اصالت خود را گم کرده و فراموش کردند که زمانی در همین کوچه پس کوچه های هرمزگان به دنیا آمده اند . من برای دوست عزیزم مجید ذاکری که در زمینه شعر به فرهنگ این استان کمک زیادی کرده است تشکر می کنم و برایش آرزوی موفقیت می کنم .

سونیا جمعه 28 مهر 1385 ساعت 10:45 ب.ظ http://www.dokhtarehaji.blogfa.com

سلام
مصاحبه شما با اقای مجید ذاکری برام جالب بود وخوشحالم که با چنین فردی مصاحبه کردین.من فکر میکردم که میشناسمش ولی با این مصاحبه فهمیدم هنوز نمیشناسمش
با تشکر از شما

زن مرده شنبه 29 مهر 1385 ساعت 11:04 ق.ظ http://www.00000008.blogfa.com

سلام خسته نباشید

مهران میررستمی شنبه 29 مهر 1385 ساعت 10:38 ب.ظ

به ما بندری ها افتخار است که مجید ذاکری و امثال آن را داریم . نوشتن بستگی به فرهنگ آدم دارد ...

مجید جان عزیز برات آرزوی موفقیت دارم .

گنوغ یکشنبه 30 مهر 1385 ساعت 12:52 ق.ظ http://www.hormuzgan.net

سلام .
خوشحالم که ۲ تا از هنرمندو عزیز هرمزگان عیسی بلوچستانی و حمید سعید ایجا اظهار نظر شوکرد و این نشون ادیت که هنر و هنر مندو هرمزگان جدا از مسائل روز هرمزگان نهن. کربون کدو کواره همه هنر مندو ن هرمزگان.
عاش خالو کمبر و جوفتی زدنت.

ترانه سرای گمنام یکشنبه 30 مهر 1385 ساعت 01:45 ب.ظ

وقتی که توی آسمون»مهتاب هادیت بی خو نشون»ذاکری قلم به دست»اتا بی خو ادیت نشون
....................
مشتا که جون خو تر بکن» به ذاکری خبر بکن»تا که بریت بالای مغ» یه چیزی از خو در بکنت((منظور از یه چیزی همان ترانه میباشد))
ابرو که راهخو برن»تو هم دنبالشو دو بزن»باید بپرسی از گنو»ترانه ون کیلویی چند؟؟؟
دوباره وقت دیدنه

گل گفتن و شنیدنه
بگوری برره هم


ترانه هاش قشنگتره...... چطوری مجید!!!!!!!!!!!!



نسترن (مستعار) دوشنبه 1 آبان 1385 ساعت 04:20 ب.ظ http://www.eshtebahezanan.blogfa.com

سلام . از شما به خاطر این مصاحبه زیبا تشکر میکنم .به دوستان عزیزی که احساس خوبی ندارند هم اینو میخوام بگم که دنیای بیرون شما ایینه درون شما هستند .به درونتون بنگرید واحساسهای منفی رو پاک کنید ودنیا رو زیبا تر ببینید.واز زندگی لذت ببرید .برای اقای ذاکری موفقیت روز افزون واوقات خوشی رو برای همه ارزومندم. شاد باشید

مهدی دوشنبه 1 آبان 1385 ساعت 05:38 ب.ظ http://keychem.blogfa.com

سلام...عید سعید فطر بر شما دوست عزیز و خانواده گرامی مبارک باد...

امرالله دهقان سه‌شنبه 2 آبان 1385 ساعت 04:08 ق.ظ http://www.medar29.blogfa.com

حافظ منشین بی می و معشوق زمانی
کایام گل و یاسمن وعید صیام است

مبارک بادت این روز و همه روز
شاد باشی و سربلند

رامی پنج‌شنبه 4 آبان 1385 ساعت 11:17 ق.ظ http://ramidehtal.blogfa.com

با سلام خدمت سیاورشن عزیز و فعال.
به وبلاگ دخت کنگ و چوک لنگه سرزدم واز طرح قالب وبلاگشون خوشم اومد. بنده هم بستکی هستم . (دهتل)
بنده هم در وبلاگم سعیم بر این بوده که تا حدی که بتوانم منطقه خودم را به دیگران بشناسانم. از اینکه شما هم در وبلاگتون دارین همین کار رو انجام میدین خیلی خوشحالم. الان لینک شما و بقیه هرمزگانیهای عزیز رو تو وبلاگم گذاشتم.
فقط یه خواهش کوچیک(شاید هم بزرگ) ازتون داشتم و اونم این که اگه زحمتی نیست یه قالب شبیه قالب خودتون و فریده قاسمی و چوک لنگه هم برای من درست کنین.
منتظر شنیدن جوابتون هستم.
به امید دیدار.

فریده قاسمی پنج‌شنبه 4 آبان 1385 ساعت 12:43 ب.ظ http://dokhtekong.blogsky.com

باسلام
جناب آقای سیاورشن
تلاش و کوشش شما برای رشد و تعالی وبلاگ و وبلاگ نویسان هرمزگانی برهمه عیان است.یک پیشنهاد داشتم (چنانچه عملی باشد):
من خود که تازه با این مقوله آشنا شده ام هر بار که وبلاگ به روز شده دوستان را میبینم و مطالبشان را می خوانم با خود می گویم چقدر جای این نویسندگان زبردست در مقالات و گزارش های روزنامه و مجلات هرمزگان خالی است(هرچند چاپ بدون اجازه مطالب شما وسایر دوستان در بعضی نشریه ها حاکی از ....)
ولی چنانچه با تشکیل هیات داوران مرکب از وبلاگ نویسان پیشکسوت و صاحبنظر هرمزگانی نوشته دوستان گلچین شود و در مجموعه ای با کمک مالی دوستان وبلاگ نویس و حتی خوانندگان و طرفداران وبلاگ هرمزگانی این مطالب 6 ماهی یکبار با مجوز اداره ارشاد بصورت گاهنامه چاپ شود موجبات دسترسی و استفاده سایر دوستان فراهم می آید(افرادی که به اینترنت دسترسی یا علاقه نداشته ویا مهارت و حوصله لازم براای سر زدن به تک تک وبلاگ ها را ندارند).با تشکر ....

رامی پنج‌شنبه 4 آبان 1385 ساعت 01:02 ب.ظ http://dehtal-city.blogsky.com/

بنده رفیعی هستم از دهستان دهتل بخش مرکزی شهرستان بستک هرمزگان.

هدف بنده از ایجاد این وبلاگ شناساندن فرهنگ این منطقه به شما عزیزان می باشد.

از شما عزیزان نیز خواشمندیم با نظرات سود مند خود ما را در این امر یاری نمایید.

قبلا وبلاگی تو بلاگفا داشتم و از شما درخواست قالب کرده بودم. ولی الان بی زحمت اگه قراره که قالب رو برام درست کنین قالب بلاگ اسکای باشه بیزحمت.
در ضمن برای درست کردن قالب میتونید از عکسای دهتل و کنچی تو وبلاگم www.ramidehtal.blogfa.com استفاده کنین.
خوشحال میشم اگه این لطف رو در حق من انجام بدین.
با تشکر

ابراهیم پنج‌شنبه 4 آبان 1385 ساعت 01:17 ب.ظ http://inja-anja.mihanblog.com

به روز شدم!

زن مرده شنبه 6 آبان 1385 ساعت 12:01 ب.ظ http://0000088.blogfa.com

دوستان سلام وبلاگ من به آدرس جدید منتقل شد

سید مهدی یکشنبه 7 آبان 1385 ساعت 08:55 ب.ظ http://janvaljan.blogsky.com

مطلب را تازه خواندم
جوابتان باشد برای روزی که این فضا نباشد
یا حق

پروانه قاسمی پنج‌شنبه 11 آبان 1385 ساعت 08:02 ب.ظ http://00000088.blogfa.com

متاسفانه وبلاگ زن مرده حک شده لطفا مرا با آدرس جدید لینک کنید
قبلا از همکاری شما سپاسگزارم

رامی شنبه 13 آبان 1385 ساعت 11:12 ب.ظ http://dehtal-city.blogsky.com/

با سلام.
بی زحمت وبلاگ منو هم به لینک هرمزگانی ها اضافه کنید.
با تشکر
در پناه حق

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد